کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ربع مسکون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ربع الدائرة
دیکشنری عربی به فارسی
ربع دايره , ربع کره , يک چهارم , چهار گوش
-
ربع دایره
دیکشنری فارسی به عربی
ربع الدائرة
-
ربع کره
دیکشنری فارسی به عربی
ربع الدائرة
-
جستوجو در متن
-
مسکون
لغتنامه دهخدا
مسکون . [ م َ ] (ع ص ) آرمیده . (آنندراج ). آرام کرده شده و تسلی داده شده . (ناظم الاطباء). آرام گرفته .- مسکون شدن ؛ آرام کرده شدن . خشنودکرده شدن . تسلی داده شدن . (ناظم الاطباء). || مسکون الی روایته ، در اصطلاح درایه مثل صالح الحدیث است . || منزل...
-
کشخر
لغتنامه دهخدا
کشخر.[ ک ُ خ َ ] (اِ) اقلیم . (برهان ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). اقلیم . یک حصه از هفت حصه ٔ ربع مسکون .
-
هفت اقلیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. معرب] [قدیمی] haft[']eqlim تمام مناطق مسکونی روی زمین؛ هفتکشور. Δ در باور قدما، ربع مسکون را به هفت اقلیم تقسیم میکردند.۲. [مجاز] دنیا.
-
جغرافیان
لغتنامه دهخدا
جغرافیان . [ ج ُ ] (اِ) دانندگان علم جغرافیه ، یعنی دانندگان علم هیأت ارض و اشکال اقالیم و ربع مسکون . (غیاث ) (آنندراج ).
-
بسجم
لغتنامه دهخدا
بسجم . [ ](اِخ ) حکمای هند بخش ربع مسکون را بصورت سه در سه نهاده اند... بخش غربی را بسجم خوانند، قوم مصر و بربرراست . (نزهةالقلوب چ 1331 هَ . ق . لیدن ج 3 ص 20).
-
کلنجر
واژهنامه آزاد
نوعی انگور سیاه: و از آن دو نوع است که در هیچ ناحیت ربع مسکون یافته نشود:یکی پرنیان و دوم کلنجری تنک پوست خرد تکس بسیار آب گویی که در او اجزای ارضی نیست. نظامی عروضی؛ چهارمقاله
-
غرةالوجه
لغتنامه دهخدا
غرةالوجه . [ غ ُرْ رَ تُل ْ وَج ْه ْ ] (ع اِ مرکب ) سفیدی پیشانی . سفیدی طلعت .- غرةالوجه شدن ؛ کنایه از شهرت یافتن و نامی شدن . (در توصیف اصفهان ) : تختگاه و محط دولت بودمهبط و بارگاه ایمان شدسرةالبطن ربع مسکون بودغرةالوجه ملک سلطان شد.(ترجمه ٔ محا...
-
طارم
لغتنامه دهخدا
طارم . [ رَ ] (اِخ ) (... رود) ظاهراً رودیست که از طارم علیا (تابع زنجان ) میگذرد. در حبیب السیر آمده : مرکب همایون پادشاه ربع مسکون از ده ِ سلطانیه به طارم رود و از آنجا بطریق فومن متوجه امیره ٔ دباج شود. (حبیب السیر چ تهران جزو 4 از ج 3 ص 374).
-
ایسیا
لغتنامه دهخدا
ایسیا. (اِخ ) قسمت شرقی مصر را ایسیا خوانند. (از نزهةالقلوب ). حکمای ماتقدم ربع مسکون را از مصر بر به دو نیم توهم کرده اند شرقی آنرا ایسیا خوانند. (نزهة القلوب ص 19). آنچه سوی مشرق بود به اطلاق ایسیا نام کردند. (التفهیم ص 195).
-
پافزار
لغتنامه دهخدا
پافزار. [ ف ِ ] (اِ مرکب ) پاافزار. پوزار. پای افزار. کفش : دست انعام بر سرش میدارورنه ترتیب پافزار کند. کمال الدین اسماعیل .چرخ گردون چیست با رای تو دود مشعله ربع مسکون چیست در پای تو گرد پافزار. امیرخسرو.و رجوع به پاافزار شود.
-
لسان البحر
لغتنامه دهخدا
لسان البحر. [ ل ِ نُل ْ ب َ ] (ع اِ مرکب ) پیش رفتگی آب در خاک . خلیج : بحر قلزم لجه ای است از دریای هند و آن را بحر احمر گفته اند. طرف شرقیش دیار یمن و عرب است و طرف غرب .... و طول این بحر بر وریب طول و عرض ربع مسکون است و از قلزم تا یمن چهار صد و ش...
-
اقالیم
لغتنامه دهخدا
اقالیم . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ اقلیم . (ناظم الاطباء) : کلید گنج اقالیم در خزینه ٔ اوست کسی بقوت بازوی خویش نگشاده ست . سعدی .- اقالیم سبعه ؛ هفت کشور و آن هفت حصه از ربع مسکون است . قدما زمین را به هفت بخش کرده و هر یک را اقلیمی خوانده و هر اقلیمی منسو...