کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ربح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ارباح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ رِبح] [قدیمی] 'arbāh = ربح
-
نفع
دیکشنری فارسی به عربی
ربح
-
سود بردن
دیکشنری فارسی به عربی
ربح
-
رباح
لغتنامه دهخدا
رباح . [ رِ ] (ع اِ) ج ِ رَبَح . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (متن اللغة). رجوع به رَبَح شود. || ج ِ رابح . (منتهی الارب ) (متن اللغة). رجوع به رابح شود. || ج ِ رُبَح . (متن اللغة). رجوع به رُبَح شود.
-
میوه باد انداخته
دیکشنری فارسی به عربی
ربح مفاجي
-
ثروت باد اورده
دیکشنری فارسی به عربی
ربح مفاجي
-
compound interest
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بهره مرکب، ربح مرکب
-
قرض الحسنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قَرضالحسنَة] qarzolhasane وام نیکو؛ وام بدون ربح.
-
مرابحه
واژگان مترادف و متضاد
۱. بهرهکاری، تنزیل، ربا، ربح، سودخوری، مرابحت، نزول ۲. ربح گرفتن، سود دادن، نزول دادن ≠ قرضالحسنه
-
ارباح
لغتنامه دهخدا
ارباح . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ ربح . (دهار). سودها. ربحها. رجوع به ربح شود.- ارباح مکاسب ؛ سودهای کسب .
-
رباح
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (اِ.) جِ ربح ؛ سودها.
-
ربا
واژگان مترادف و متضاد
تنزیل، ربح، سود، فایده، مرابحه، نزول
-
جیزگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] jizgar کسی که در قمارخانه برای نفع شخصی با ربح زیاد به دیگران پول قرض میداد.
-
سود
دیکشنری فارسی به عربی
اهتمام , جيد , ربح , طحين , فائدة , فاکهة , مکسب
-
اجاره
واژگان مترادف و متضاد
۱. استجاره، دربست، کرایه ۲. ربح، سود، منفعت