کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ربح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ربح
/rebh/
معنی
۱. نزول؛ بهره.
۲. [قدیمی] نفع؛ سود.
〈 ربح قانونی: بهرهای که از نرخ قانونی تجاوز نکند.
〈 ربح مرکب: هرگاه بهره در آخر مدت معین داده نشود آن را بر اصل سرمایه میافزایند و مجموع را از آغاز مدت جدید سرمایه قرار میدهند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بهره، تنزیل، ربا، سود، فایده، فرع، مرابحه، نزول، نفع ≠ سرمایه
دیکشنری
interest
-
جستوجوی دقیق
-
ربح
واژگان مترادف و متضاد
بهره، تنزیل، ربا، سود، فایده، فرع، مرابحه، نزول، نفع ≠ سرمایه
-
ربح
فرهنگ فارسی معین
(رِ) [ ع . ] (اِ.) سود. ج . ارباح .
-
ربح
لغتنامه دهخدا
ربح . [ رَ ب َ ] (ع اِ) سود. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ، ارباح . (المنجد) (ناظم الاطباء). ج ، ارباح ، رِباح . (منتهی الارب ). سود. منفعت . (ناظم الاطباء). اسم است برای سودی که بدست آید. (از اقرب الموارد). || اسبان و شتران که از ش...
-
ربح
لغتنامه دهخدا
ربح . [ رِ ] (ع اِ) نفع و سود که از تجارت حاصل می آید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از غیاث اللغات ). نفع و سود. (ناظم الاطباء). سود. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ص 51). مقابل خسر. (یادداشت مرحوم دهخدا). منفعت . (یادداشت مرحوم دهخدا). اسم است برای ...
-
ربح
لغتنامه دهخدا
ربح . [ رِ ] (ع مص ) سود کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ص 51) (ناظم الاطباء) (دهار). سود بردن . || جستن و بدست آوردن . (از اقرب الموارد). || بسته شدن سخن بر مردم . || بوی یافتن . (مصادر زوزنی ).
-
ربح
لغتنامه دهخدا
ربح . [ رُ ب َ ] (ع اِ) شتربچه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ، رِباح ، رَبَح ، رابِح . (ناظم الاطباء). || مرغی است . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نام مرغی است شبیه کلاغ . (ناظم الاطباء). || بزغاله . (منت...
-
ربح
دیکشنری عربی به فارسی
سود , نفع , سود بردن
-
ربح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] rebh ۱. نزول؛ بهره.۲. [قدیمی] نفع؛ سود.〈 ربح قانونی: بهرهای که از نرخ قانونی تجاوز نکند.〈 ربح مرکب: هرگاه بهره در آخر مدت معین داده نشود آن را بر اصل سرمایه میافزایند و مجموع را از آغاز مدت جدید سرمایه قرار میدهند.
-
واژههای مشابه
-
ربح مفاجي
دیکشنری عربی به فارسی
ميوه باد انداخته , ثروت باد اورده
-
با ربح
دیکشنری فارسی به عربی
نشيط
-
رِبح و رِبا
فرهنگ گنجواژه
سود نامشروع، نزول
-
واژههای همآوا
-
ربه
فرهنگ فارسی معین
(رَ بَ یا بِ) [ ع . ربة ] (اِ.) مؤنث رب ، بتی به صورت زن ساخته شده .
-
ربه
لغتنامه دهخدا
ربه . [ ] (اِخ ) شهری است به اندلس . جایی با نعمت بسیار و آبادانی و بازرگانان با خواسته ٔ بسیار و هوای معتدل . (حدود العالم ).