کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رباح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ابوبکر
لغتنامه دهخدا
ابوبکر. [ اَ بو ب َ ] (اِخ ) کنیت رباح بن عبدالرحمن . رجوع به رباح ... شود.
-
ابوقیس
لغتنامه دهخدا
ابوقیس . [ اَ ق َ ] (اِخ ) ابن رباح . محدث است .
-
ابوسعید
لغتنامه دهخدا
ابوسعید. [ اَ س َ ] (اِخ ) رباح المکّی . محدّث است .
-
عطاء
لغتنامه دهخدا
عطاء. [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی رباح ، مکنی به ابومحمد. فقیه قرن اول هجری . رجوع به عطاء (ابن سلم بن ...) و ابن ابی رباح شود.
-
ابوعمران
لغتنامه دهخدا
ابوعمران . [ اَ ع ِ ] (اِخ ) ابن رباح . او از اصحاب ابن الاخشید ابوبکر احمدبن علی است . (ابن الندیم ). رجوع به ابن رباح ... شود.
-
حصن
لغتنامه دهخدا
حصن . [ ح ِ ] (اِخ ) ابن رباح النصری ، مکنی به ابی بکر. محدث است .
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن رباح . از محدثان بود. (منتهی الارب ).
-
ابوسلیمان
لغتنامه دهخدا
ابوسلیمان . [اَ س ُ ل َ ] (اِخ ) رباح الرقاء البصری . محدّث است .
-
ابوفراس
لغتنامه دهخدا
ابوفراس . [ اَ ف ِ ](اِخ ) یزیدبن رباح مولی عمروبن العاص . تابعی است .
-
ابومهاصر
لغتنامه دهخدا
ابومهاصر. [ اَ م ُ ص ِ ] (اِخ ) رباح بن عمر. محدث است .
-
ارلیه
لغتنامه دهخدا
ارلیه . [ اَ رَ ی َ ] (اِخ ) (قلعه ٔ...) قلعه ای به اسپانیا، نزدیک قلعه ٔ رباح .
-
فردمی
لغتنامه دهخدا
فردمی . [ ف َ دَ ] (اِخ ) رباح بن ذؤابةبن رباح بن عقبةبن عبداﷲ تجیبی الفردمی المصری . از سالم بن غیلان روایت کند و از او ابن عفیر روایت دارد. (لباب الانساب ).
-
رباحی
لغتنامه دهخدا
رباحی . [ رَ ] (ص نسبی ) منسوب است به قلعه ٔ رباح که در بلاد اندلس واقع شده . (از اللباب فی تهذیب الانساب ) (معجم البلدان ) (انساب سمعانی ). شاید نام بنیانگذار آن رباح باشد. (از اللباب فی تهذیب الانساب ).
-
رباحی
لغتنامه دهخدا
رباحی . [ رَ ] (ص نسبی ) کافوری که بشهر رباح منسوب است . (از اقرب الموارد). نوعی از کافور. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اینکه میگویند رباح نام محلی یا پادشاهی است بگمان من بی اصل است ، تنها جایی که بنام رباح هست قلعه ای است به اندلس ا...
-
ابوالحکم
لغتنامه دهخدا
ابوالحکم . [ اَ بُل ْ ح َ ک َ ] (اِخ ) حسن . محدث است . او از رباح بن حارث و از او یزیدبن هارون روایت کند.