کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ربات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ربات
لغتنامه دهخدا
ربات . [ رَ ] (ع اِ) پشته و بلندی . (آنندراج ) (اقرب الموارد). ربا. رباة. ربی . پشته . تپه . کوه . کوه کوچک . (ناظم الاطباء).
-
ربات
لغتنامه دهخدا
ربات . [ رَب ْ با ] (ع اِ) ج ِ رَبّة. (ناظم الاطباء). || ج ِ رابیة. (متن اللغة).- ربات ِ حِجال ؛ زنان حجله ها. بانوان حرم : التفات نمودن به ربات حجال لایق کرم و فتوت رجال نبود. (سندبادنامه ص 70). و هر کس ازربات حجال در دست رجال آمدند. (تاریخ جهانگشا...
-
ربات
لغتنامه دهخدا
ربات .[ رِ ] (ع اِ) کاروانسرا و منزلگاه و رباط. (ناظم الاطباء) (از شعوری ج 2 ورق 17). و رجوع به رباط شود.
-
واژههای همآوا
-
رباط
واژگان مترادف و متضاد
۱. خانقاه، خوان، کاروانسرا، لنگر، مرزبانی ۲. سواران ۳. بند، رشته، زردپی
-
رباط
فرهنگ فارسی معین
(رِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - رشته ، پیوند. 2 - نسج غضروفی و لیفی شکل که سبب ارتباط انساج مختلف و استحکام آن ها در جای خود می شوند. 3 - گروه اسبان . 4 - گروه سواران . 5 - جایی که در کنار جاده جهت استفاده کاروانیان سازند، کاروان سرا. ج . رباطات .
-
رباط
فرهنگ فارسی معین
(رِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - رشته ، بند. 2 - زردپی . 3 - کاروانسرا. 4 - جایی که برای فقرا یا صوفیان ساخته شود.
-
رباط
لغتنامه دهخدا
رباط. [ رَب ْ با ] (ع ص ) صیغه ٔ مبالغه از ربط. آنکه محکم می بندد. (از متن اللغة).
-
رباط
لغتنامه دهخدا
رباط. [ رِ ] (اِخ ) یا رباط الفتح . نام شهر و مرکز حکومت کشور مراکش است ، واقع در کنار اقیانوس اطلس . جمعیت رباط برابر سرشماری اخیر 227445 تن میباشد. (از اطلس جهان در عصر فضا چ مؤسسه ٔ جغرافیایی سحاب ص 122). مؤلف المنجد گوید: شهر قدیمی است که بنای ...
-
رباط
لغتنامه دهخدا
رباط. [ رِ ] (ع مص ) دوام نمودن بر کاری . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). مواظبت کردن بر کار. (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || نگاه داشتن و ملازمت کردن جای در آمدن دشمن ، ومرابطه مانند آن است . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از متن اللغة...
-
رباط
لغتنامه دهخدا
رباط. [ رِ ] (ع اِ) کاروانسرا. (ولف )(فرهنگ رازی ص 60). کاروانسرای سرمنزلهای راه . (فرهنگ نظام ). جایی که در کنار راه جهت استراحت و سکنی و منزلگاه قافله و کاروان سازند و مشتمل بر اطاقهای چند و طویله و جز آن باشد. (ناظم الاطباء). مهمانسرای . (منتهی ال...
-
رباط
لغتنامه دهخدا
رباط. [ رُ ] (اِخ ) انطون . راهب یسوعی حلبی الاصل سریانی طایفه . او راست : رحلة اول شرقی الی امر کاللخوری الیاس بن القس حنا الموصلی من عیلة بیت عمون الکلدانی (1668 - 1683 م .) چ بیروت 1906 م . رباط بسال 1914 م . درگذشت . (از معجم المطبوعات ج 1 ص 91).
-
رباط
لغتنامه دهخدا
رباط. [ رُ ] (اِخ ) دهی است از بخش بهشهر شهرستان ساری واقع در 8هزارگزی خاور بهشهر. سکنه ٔ آن 590 تن . آب ده از چشمه و قنات تأمین میشود و محصول عمده ٔ آن غلات و پنبه و ابریشم و مرکبات وصیفی و برنج است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
رباط
لغتنامه دهخدا
رباط. [ رُ ] (اِخ ) دهی است از بخش تربت جام شهرستان مشهد واقع در 32هزارگزی جنوب خاوری تربت جام . سکنه ٔ آن 236 تن . محصول عمده ٔ ده غلات و پنبه است و آب آن از قنات تأمین میشود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
رباط
لغتنامه دهخدا
رباط. [ رُ ] (اِخ ) دهی است از بخش جانکی گرمسیر شهرستان اهواز. و سکنه ٔ آن 160 تن است که از طایفه ٔ جانکی هستند. آب ده از رودخانه ٔ ابوالعباس تأمین میشود و محصول عمده ٔ آن غلات و برنج وانار و بلوط است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).