کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ربابه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ربابه
فرهنگ نامها
(تلفظ: ro(a)bābe) (عربی) (= رباب) ، ← رباب .
-
ربابه
لغتنامه دهخدا
ربابه . [ رَ ب َ ] (اِ) رباب .سازی شبیه به طنبور بزرگ که رباب نیز گویند. (ناظم الاطباء). نام سازی معروف و بعضی بر آنند که معرب رَواده است و معنی ترکیبی آن آواز حزین برآرنده ، چه ، رو، آواز حزین و آد، برآرنده ، و «ه » در این ترکیب برای نسبت است . تحقی...
-
واژههای مشابه
-
ربابة
لغتنامه دهخدا
ربابة. [ رَ ب َ ] (ع اِ) یکی رَباب . (منتهی الارب ). واحد رباب ، یعنی یک ابر سپید.(ناظم الاطباء) (از متن اللغة). یکی رباب ، یعنی ابری که در پاره ٔ ابر دیگر آویخته بود. (مهذب الاسماء).
-
ربابة
لغتنامه دهخدا
ربابة. [ رِ ب َ ] (ع اِ) نامی است از رب . || کشور. (از اقرب الموارد). || ملک و سلطنت . (ناظم الاطباء). ملک . سلطنت ، یقال : طالب ربابته ؛ ای مملکته . (منتهی الارب ). سلطنت . (از آنندراج ). || عهد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطبا...
-
ربابة
لغتنامه دهخدا
ربابة. [ رِ ب َ ] (ع مص ) مالک و رب شدن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). || نزدیک شدن وقت بچه آوردن . || اقدام به اصلاح و مرتب ساختن چیزی . (از متن اللغة).
-
جستوجو در متن
-
اسیده
لغتنامه دهخدا
اسیده . [ اُ س َی ْ ی ِ دَ ] (اِخ ) دختر عمروبن ربابة است . (تاج العروس ). رجوع به عمروبن ربابة شود.
-
کمنجة
لغتنامه دهخدا
کمنجة. [ ک َ م َ ج َ] (معرب ، اِ) مأخوذ از کمانچه ٔ فارسی که یک قسم سازی است . (ناظم الاطباء). از لغات دخیل است و آن آلت لهوی است از ذوات الاوتار. ربابة. (از اقرب الموارد).
-
رواوه
لغتنامه دهخدا
رواوه . [ رَ وَ / وِ] (اِ) رباب را گویند، و آن سازی است مشهور و معنی ترکیبی آن آواز حزین برآورنده است ، چه رو، آواز حزین و آوه برآورنده ٔ صدا و ندا باشد. (برهان قاطع). و آنرا معرب کرده ، رباب گفته اند که معروف است و نام بعضی نهاده اند مانند رباب و رب...
-
رباب
لغتنامه دهخدا
رباب . [ رَ ] (ع اِ) نام سازی است تاردار که نام دیگرش طنبور (تنبور) است . (فرهنگ نظام ).آلت موسیقی که نواخته شود. (از اقرب الموارد). از آلات لهو صاحب اوتار که آنرا نوازند. (از تاج العروس ) (از متن اللغة). سازی است که نواخته شود. (منتهی الارب ) (آنندر...
-
پیمان
لغتنامه دهخدا
پیمان . [ پ َ / پ ِ ] (اِ) از پهلوی پَتْمان و اوستائی پَتی مان َ بمعنی پیمودن و اندازه گرفتن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). عهد. (منتهی الارب ) (برهان ). قرارداد و معاهده و عهد. (فرهنگ نظام ). ال [ اِ ل ل ]؛ حلف . میثاق . (تفلیسی ) (دهار). شریطه . (...