کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رایگان خوار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رایگان خوار
/rāy[e]gānxār/
معنی
مفتخور؛ گدا: ◻︎ بپیچم سر از رایگانخوارگان / مگر بیزبانان و بیچارگان (نظامی۵: ۸۶۸).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
رایگان خوار
لغتنامه دهخدا
رایگان خوار. [ ی ْ / ی ِ خوا / خا ] (نف مرکب ) رایگان خواره . مفت خوار. (آنندراج ) (مجموعه ٔ مترادفات ص 318) (بهار عجم ). گدا. (آنندراج ) (بهار عجم ) : گه لقمه کوشش ، گه سجده خواب زهی رایگان خوار بالانشین . امیرخسرو دهلوی (از آنندراج ).- امثال : رای...
-
رایگان خوار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی، مجاز] rāy[e]gānxār مفتخور؛ گدا: ◻︎ بپیچم سر از رایگانخوارگان / مگر بیزبانان و بیچارگان (نظامی۵: ۸۶۸).
-
واژههای مشابه
-
free area
منطقۀ رایگان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] محدودهای که در آن حملونقل مسافر بدون دریافت وجه صورت میگیرد
-
free ticket
بلیت رایگان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] بلیتی که بهرایگان در اختیار بعضی از افراد و اقشار جامعه قرار گیرد
-
freeware
رایگانافزار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] نرمافزاری رایانهای که بهرایگان در دسترس افراد قرار گیرد، ولی تکثیر و تغییر و توزیع مجدد آن مُجاز نباشد
-
hitch-hiking
رایگانسواری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] سوار شدن بر خودرو یا کامیون عبوری به قصد سفر و بدون پرداخت کرایه
-
پیک رایگان
لغتنامه دهخدا
پیک رایگان . [ پ َ / پ ِ ک ِ ] (اِخ ) کنایه از ماه است که قمر باشد. || (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از سوداگر. || راهگذاری . || (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) باد صبا. (برهان ).
-
رایگان دادن
لغتنامه دهخدا
رایگان دادن . [ ی ْ /ی ِ دَ ] (مص مرکب ) مفت دادن . مجانی دادن . مفت و بی عوض دادن : یکی مرد بر گرد لشکر بگشت که یک تن مباد اندرین پهن دشت که گوری فروشد ببازارگان بدیشان دهند اینهمه رایگان . فردوسی .نداد آن سر پربها رایگان همی تاخت تا آذرآبادگان . فر...
-
رایگان یافتن
لغتنامه دهخدا
رایگان یافتن . [ ی ْ / ی ِ ت َ ] (مص مرکب ) مفت و مجان بدست آوردن . بی عوض دسترس یافتن : بدو گفت کز مرد بازارگان کنون یافتی مرگ خود رایگان . فردوسی .گفتم که رایگان نگرفته ست مملکت گفتا که مملکت نتوان یافت رایگان . عنصری .گفتم زبهر بوسه جهانی دگر مخوا...
-
رایگان آمرز
لغتنامه دهخدا
رایگان آمرز. [ ی ْ / ی ِ م ُ ] (نف مرکب ) مخفف رایگان آمرزنده . که برایگان آمرزد. که بی عوض از گناه درگذرد. که بی عوض عفو کند. که بی چشم داشتی ببخشد : بیامرزش روان آمرزی آخرخدای رایگان آمرزی آخر.نظامی .
-
free-phone service
خدمات شمارۀ رایگان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] یکی از انواع خدمات شبکۀ هوشمند که به مشترکان شبکۀ تلفن امکان میدهد به حساب مخاطب تلفن بزنند
-
بطور ازاد یا رایگان
دیکشنری فارسی به عربی
بحرية
-
جستوجو در متن
-
خوار
لغتنامه دهخدا
خوار. [ خوا /خا ] (ص ، اِ، ق ) ذلیل . زبون . بدبخت . (منتهی الارب ) (از برهان قاطع) (از آنندراج ) (از انجمن آرای ناصری ) . مقابل عزیز : که دشمن اگرچه بود خوار و خردمر او را بنادان نباید شمرد. فردوسی .دلیران و گردان آن انجمن چنان دان که خوارند بر چشم ...