کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رایزنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رایزنی
معنی
( ~.) [ ع - فا. ] (حامص .) مشاورت .
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
تدبیر، شور، مشاوره، مشورت
فعل
بن گذشته: رایزنی کرد
بن حال: رایزنی کن
دیکشنری
conferral, consultation, counsel, expediency
-
جستوجوی دقیق
-
رایزنی
واژگان مترادف و متضاد
تدبیر، شور، مشاوره، مشورت
-
رایزنی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (حامص .) مشاورت .
-
رایزنی
دیکشنری فارسی به عربی
استشارة , مستشار , نصيحة
-
واژههای مشابه
-
رایزنی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
استشر , انصح
-
رایزنى كرد
دیکشنری فارسی به عربی
استشار
-
واژههای همآوا
-
رای زنی
لغتنامه دهخدا
رای زنی . [ زَ ] (حامص مرکب ) عمل رای زن . مشاوره . مشورت . شور. رای زدن . استشاره . || شغل مستشاری سفارت یا سفارت کبری .
-
جستوجو در متن
-
شور
واژگان مترادف و متضاد
رایزنی، کنکاش، کنگاش، مشاوره
-
کنکاش
واژگان مترادف و متضاد
رایزنی، شور، کنگاش، مشورت
-
مشاوره
واژگان مترادف و متضاد
رایزنی، شور، مشورت، مشاورت
-
مشورت کردن
واژگان مترادف و متضاد
رایزدن، رایزنی کردن، شور کردن، مشاوره کردن
-
مشورت
واژگان مترادف و متضاد
تدبیر، رای، رایزنی، شور، مشاوره
-
اسستشاره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: استشارَة] ‹استشارت› 'estešāre مشورت کردن با کسی و نظر او را خواستن؛ رایزنی؛ همفکری.