کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رایزن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رایزن
/rāyzan/
معنی
۱. (سیاسی) مسئول امور فرهنگی سفارت.
۲. [قدیمی] کسی که در امری با وی مشورت میکنند؛ طرف مشورت؛ مستشار؛ مشاور: ◻︎ چنین گفت با رایزن ترجمان / که در سایهٴ شاه دائم بمان (نظامی۵: ۸۶۲).
۳. [قدیمی] دانا.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
مستشار، مشاور
دیکشنری
attaché, attorney, consultant, counsel, counsellor, counselor, mentor
-
جستوجوی دقیق
-
رایزن
واژگان مترادف و متضاد
مستشار، مشاور
-
رایزن
فرهنگ فارسی معین
(زَ) [ ع - فا. ] (ص فا.) 1 - مشاور. 2 - آن که در سفارت خانة دولتی در امور (فرهنگی ، تجاری ، نظامی ) مشغول باشد.
-
رایزن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) rāyzan ۱. (سیاسی) مسئول امور فرهنگی سفارت.۲. [قدیمی] کسی که در امری با وی مشورت میکنند؛ طرف مشورت؛ مستشار؛ مشاور: ◻︎ چنین گفت با رایزن ترجمان / که در سایهٴ شاه دائم بمان (نظامی۵: ۸۶۲).۳. [قدیمی] دانا.
-
رایزن
دیکشنری فارسی به عربی
مستشار
-
واژههای همآوا
-
رای زن
لغتنامه دهخدا
رای زن . [ زَ ] (نف مرکب ) رای زننده . که رای زند. که اظهار عقیده کند. که طرف شور واقع شود. که با وی شور کنند. که نظر دهدیا از او نظر خواهند. کسی که در کارها با او مشاورت کنند. (آنندراج ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). کسی را گویند که با وی در کارها مشو...
-
جستوجو در متن
-
مشاور
فرهنگ واژههای سره
رایزن، هم سگال
-
مشاوره
فرهنگ واژههای سره
کنشکاش، رایزن
-
مشورت
فرهنگ واژههای سره
کنکاش، رایزن
-
crossover voter
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رایزن متقاطع
-
consultant
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مشاور، رایزن
-
مشار
واژگان مترادف و متضاد
مستشار، مشاور، ندیم، رایزن
-
مشیر
واژگان مترادف و متضاد
رایزن، مستشار، مشاور
-
advisor
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مشاور، رایزن، راهنما، رهنمون