کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
راور
لغتنامه دهخدا
راور. [ وَ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکز بخش راور از شهرستان کرمان . واقع در 200هزارگزی شمال کرمان ، کنار راه فرعی کرمان - مشهد. این قصبه در جلگه واقع شده و هوای آن معتدل و جمعیت آن 2500 تن میباشد. آب آن از چند رشته قنات تأمین میشود.محصول عمده ٔ این قصبه حبو...
-
راور
لغتنامه دهخدا
راور. [ وَ ] (اِخ ) یکی از بخشهای پنجگانه ٔ شهرستان کرمان است . این بخش در شمال کرمان واقع و حدود آن بشرح زیر است : از سوی شمال به دشت لوت مرکزی ، از سوی خاور میانه به دشت لوت کرمان ، از سوی جنوب به بخش زرند و دهستان کوه پایه ، از سوی باختر به شهرستا...
-
راور
لغتنامه دهخدا
راور. [ وِ ] (اِخ ) شهر بزرگیست در سند. (از معجم البلدان ج 4). نام قصبه ای است در شبه قاره ٔ هند، واقع در استان بمبئی سر راه آهن بمبئی - اﷲآباد. صاحب معجم البلدان که گفته در سند شهر بزرگیست باید همین باشد، و نیز گفته اند که در ناحیه ٔ غور واقع در مرز...
-
واژههای مشابه
-
قنات راور
لغتنامه دهخدا
قنات راور. [ ق َ وَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان منوجان بخش کهنوج شهرستان جیرفت ، واقع در 84هزارگزی کهنوج و 3 هزارگزی خاور راه فرعی کهنوج به میناب ، سکنه ٔ آن 30 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
بس راور
لغتنامه دهخدا
بس راور. [ ] (اِخ ) نام قلعه ای بهندوستان . رجوع به جهانگشای جوینی چ 1344 هَ . ش . لیدن ج 2 ص 147 شود.
-
جستوجو در متن
-
گزمان
لغتنامه دهخدا
گزمان . [ گ َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان کوهبنان بخش راور شهرستان کرمان ، واقع در 50000گزی شمال باختری راور و 3000گزی شمال راه فرعی راور به کوهبنان . دارای 2 خانوار است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
گواشک
لغتنامه دهخدا
گواشک . [ گ ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش راور شهرستان کرمان که در 4000 گزی شمال خاوری راور و6000 گزی خاور راه فرعی راور به مشهد واقع شده و سکنه ٔ آن 15 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
کشکوئیه
لغتنامه دهخدا
کشکوئیه . [ ک َ ئی ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کوهبنان بخش راور شهرستان کرمان واقع در 92 هزارگزی شمال باختری راور و 2هزارگزی راه فرعی راور به یزد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
گیتری
لغتنامه دهخدا
گیتری . (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان کوهنبان بخش راور شهرستان کرمان . واقع در 61هزارگزی شمال باختری راور و 17هزارگزی شمال راه فرعی کوهنبان به راور. سکنه ٔ آن 40 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
گرگین آباد
لغتنامه دهخدا
گرگین آباد. [ گ ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان کوهبنان بخش راور شهرستان کرمان واقع در 87000گزی شمال باختری راور، کنار راه فرعی راور به یزد. دارای 3 خانوار است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
فتح آباد
لغتنامه دهخدا
فتح آباد. [ ف َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش راور شهرستان کرمان که در یکهزارگزی جنوب خاوری راور و یکهزارگزی راه فرعی راور به کوهبنان واقع است و 3 خانوار سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
واسطه
لغتنامه دهخدا
واسطه . [ س ِ طَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان کوهبنان بخش راور شهرستان کرمان . در 56 هزارگزی مغرب راور و یک هزارگزی راه فرعی راور به کرمان واقع است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
جعفرآباد
لغتنامه دهخدا
جعفرآباد. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان کوهبنان بخش راور شهرستان کرمان در 73هزارگزی شمال باختر راور و 27هزارگزی شمال راه فرعی راور به کرمان . سکنه ٔ آن دو خانوار است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).