کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راه پیما پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
شوریده راه
لغتنامه دهخدا
شوریده راه . [ دَ / دِ ] (ص مرکب ) کنایه از مردم گمراه و ملحد. (ناظم الاطباء). کنایه از مردم گمراه و پریشان مذهب که متابعت کتب سماوی نکنند و از اخلاق حسنه و اطوار پسندیده بهره ندارند. (آنندراج ). از راه بگشته : چو آن دشتبانان شوریده راه شنیدند یک یک ...
-
غلامه راه
لغتنامه دهخدا
غلامه راه . [ غ ُ م َ ] (اِخ ) محتملاً ناحیه ای است در جنوب رستمدار. (ازترجمه ٔ مازندران و استرآباد تألیف رابینو ص 173).
-
نیم راه
لغتنامه دهخدا
نیم راه .(اِ مرکب ) وسط راه . میان راه . بین راه : ز کاخ دلارای تا نیم راه گهر بود و دیبا و اسب و کلاه . فردوسی .از دو سندان چار دندان زحل در هم شکست جفته ای کزنیم راه آسمان افشانده اند. خاقانی .چنان رفت و آمد به آوردگاه که واماند از او وهم در نیم را...
-
نیمه راه
لغتنامه دهخدا
نیمه راه . [ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) وسط راه . در اثنای راه . در بین راه : سواری فرستم به نزدیک شاه بدان تا به پیش آیدت نیمه راه . فردوسی .- امثال : از نیمه راه ضرر برگشتن منفعت است .|| راه سنگ فرش شده . راه پیاده رو. (ناظم الاطباء). || (ص مرکب ) که...
-
هفت راه
لغتنامه دهخدا
هفت راه . [ هََ ] (اِ مرکب ) کنایه از هفت پرده ٔ چشم است که صلبیه ، مشیمیه ، شبکیه ، عنکبوتیه ، عنبیه ، قرنیه و ملتحمه باشد. (برهان ). رجوع به هفت پرده شود.
-
یک راه
لغتنامه دهخدا
یک راه . [ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) رونده در یک جاده . (ناظم الاطباء). || (ق مرکب ) یک نوبت . یک بار.
-
کوره راه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مجاز] kurerāh راه باریک و ناهموار؛ راه باریک و پرپیچوخم در خارج شهر.
-
busway
اتوبوسراه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] سوارهروِ مخصوص اتوبوس
-
lightning channel
آذرخشراه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] مسیری نامنظم در هوا که تخلیۀ آذرخشی در امتداد آن رخ میدهد
-
roadbase
اساس راه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری ـ جادهای] لایۀ اصلی توزیع بار که بر روی زیراساس و در زیر قشر اساس قرار دارد
-
زهدانراه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] ← زِهراه
-
trench 1
برشراه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] راه پدیدآمده بعد از حفر طولی زمین در سطح شیبدار
-
urethra
پیشابراه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] لولهای که پیشاب را از مثانه به خارج حمل میکند
-
right-of-way
حریم راه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] نواری از زمین و ملک واقع در کنار مسیر که برای مقاصد حملونقل تملیک میشود
-
ring road
حلقهراه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] راهی حلقوی پیرامون یک محوطه برای دسترسی به آن محوطه