کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راه نشین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
exit road
راه خروجی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] راه منشعب از راه اصلی برای خروج وسایل نقلیه متـ . خروجی
-
motel
راهسرا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] اقامتگاهی در جادههای ساحلی و کوهستانی و جنگلی و بیابانی که توقفگاه آن غالباًً در منظر دید مسافران باشد
-
arterial road
راه شریانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] راه یا خیابان اصلی در شبکۀ ارتباطی شهری متـ . شریانی 2
-
roadway
راه شنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] راهی که با شن روسازی شده باشد
-
toll road
راه عوارضی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] راهی که با پرداخت عوارض میتوان از آن عبور کرد
-
بریدن راه
فرهنگ فارسی معین
(بُ دَ نِ)(مص ل .)راهزنی ، دزدی .
-
راه بریدن
فرهنگ فارسی معین
(بُ دَ) (مص ل .) 1 - راه پیمودن . 2 - دزدی از مسافران ، راهزنی .
-
راه دادن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) رخصت دادن .
-
راه داشتن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (مص ل .) قطع طریق کردن ، راهزنی کردن .
-
راه گرفتن
فرهنگ فارسی معین
(گِ رِ تَ) (مص م .) راه را سد کردن ، سر راه را گرفتن .
-
راه نرفته
فرهنگ فارسی معین
(نَ رَ تِ) (ص مر.) تجربة نادیده .
-
راه انجام
فرهنگ فارسی معین
(اَ) (اِمر.)1 - اسباب سفر. 2 - مرکب - سواری . 3 - پیک ، قاصد.
-
راه پیما
فرهنگ فارسی معین
(پَ یا پِ) (ص فا.) 1 - راه پیماینده ، راه رونده . 2 - مسافر. 3 - تندرو، سریع السیر. ج . راه پیمایان .
-
راه گستر
فرهنگ فارسی معین
(گُ تَ) (ص فا.) تندرو، راهوار.
-
راه گیر
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) = راه گیرنده : 1 - راه رو، مسافر. 2 - راهزن ، قاطع طریق .