کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راه شوسه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
راه به راه
لهجه و گویش تهرانی
پشت سرهم، راه و بیراه،زود به زود،پیاپی ،مرتب، بکرات
-
راه به راه
فرهنگ گنجواژه
دائم.
-
کوچه راه
لغتنامه دهخدا
کوچه راه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) راه باریک . (فرهنگ فارسی معین ) : یافت از دامگاه آن ددگان کوچه راهی به کوی غمزدگان . نظامی .طی نمی گردد به شبگیر حیات جاودان گرچه زلف او به ظاهر کوچه راهی بیش نیست .صائب (از بهار عجم ).
-
کوره راه
لغتنامه دهخدا
کوره راه . [ رَ / رِ ] (اِ مرکب )راهی که ناراست و پرپیچ مثل راه مارپیچ باشد و رونده ٔ آن راه گم کند. (آنندراج ). راه ناراست معوج و پیچ در پیچ . (ناظم الاطباء). راهی باریک و پرپیچ و خم و غیرمعروف . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : به نادانی گرفتم کوره را...
-
roadway conditions
وضعیت راه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] مشخصات هندسی یک معبر شامل نوع آن و شمار خطوط عبور و پهنای آنها در دو جهت و عرض شانه و سرعت درنظرگرفتهشده در طراحی و مسیربندی افقی و عمودی
-
frontage road
ویژهراه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] راه منشعب از راه اصلی برای دسترسی به تأسیسات حاشیۀ آن
-
guide way
هادیراه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] در سامانههای جابهجایی، معبری که فقط وسایل نقلیۀ خاص در آن رفتوآمد میکنند
-
wing walk
قدمراه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] سطح علامتگذاریشده بر روی بخش فوقانی بال که افراد مجاز میتوانند با کفشهای نرم بر روی آن راه بروند
-
spermiduct
گُشنابراه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] مجرای خروج گُشناب
-
TADC
مَهراه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] ← مرکز مدیریت هوایی راهکنشی
-
نصف راه
لغتنامه دهخدا
نصف راه . [ ن ِ ف ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان کاشان . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
-
راه حل
فرهنگ واژههای سره
راهکار، راه چاره
-
شوریده راه
لغتنامه دهخدا
شوریده راه . [ دَ / دِ ] (ص مرکب ) کنایه از مردم گمراه و ملحد. (ناظم الاطباء). کنایه از مردم گمراه و پریشان مذهب که متابعت کتب سماوی نکنند و از اخلاق حسنه و اطوار پسندیده بهره ندارند. (آنندراج ). از راه بگشته : چو آن دشتبانان شوریده راه شنیدند یک یک ...
-
غلامه راه
لغتنامه دهخدا
غلامه راه . [ غ ُ م َ ] (اِخ ) محتملاً ناحیه ای است در جنوب رستمدار. (ازترجمه ٔ مازندران و استرآباد تألیف رابینو ص 173).
-
نیم راه
لغتنامه دهخدا
نیم راه .(اِ مرکب ) وسط راه . میان راه . بین راه : ز کاخ دلارای تا نیم راه گهر بود و دیبا و اسب و کلاه . فردوسی .از دو سندان چار دندان زحل در هم شکست جفته ای کزنیم راه آسمان افشانده اند. خاقانی .چنان رفت و آمد به آوردگاه که واماند از او وهم در نیم را...