کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راهواره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
راهواره
فرهنگ فارسی معین
(رِ) (اِمر.) سوغات سفر، ره آورد.
-
راهواره
لغتنامه دهخدا
راهواره .[ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) ره آورد. سوغات و ارمغان و راه آورد. (ناظم الاطباء). ارمغان و راه آورد. (از برهان ). ارمغان و هدیه که از سفر برای دوستان آرند. (رشیدی ) (آنندراج ) (بهار عجم ) (از انجمن آرا) : دست تهی نیاید گردون بخدمت تومه بر طبق برآرد...
-
راهواره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹راهآورد› [قدیمی] rāhvāre سوغات.
-
جستوجو در متن
-
راه آورد
لغتنامه دهخدا
راه آورد. [ وَ ] (ن نف مرکب ، اِ مرکب ) مخفف راه آورده . ره آورد. راه آور. رهاور. (لغت محلی شوشتر). راهواره . کنایه از سوغات که مسافران بیاورند. (رشیدی ) (از بهار عجم ) (آنندراج ) (از ارمغان آصفی ) (از ناظم الاطباء) (از لغت محلی شوشتر خطی متعلق بکتاب...