کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راهنمایی کرد به پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
راهنمایی کرد به
دیکشنری فارسی به عربی
أدَّي إلي
-
واژههای مشابه
-
traffic signal, traffic light, stop light
چراغ راهنمایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] دستگاهی متشکل از سه چراغ زرد و سبز و قرمز برای تنظیم عبور وسایل نقلیه، بهویژه در تقاطعها
-
traffic signals
علائم راهنمایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] تمامی نشانههایی که در معابر عمومی و مکانهای حرکت وسایل نقلیه برای تنظیم برنامۀ عبورومرور و اخطار نصب شود
-
pilotage 2, pilotage dues
عوارض راهنمایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] هزینهای که برای خدمات راهنماییِ تردد در رودخانه یا بندر یا دهانه یا کانال (canal) از کشتیها دریافت میشود
-
راهنمایی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
دليل , عجل مخصي , مر , منادي
-
جلسه راهنمایی
دیکشنری فارسی به عربی
اِجْتِماعٌ تَوْجيهي
-
علائم راهنمایی و رانندگی
فرهنگ واژههای سره
نشانه های راهنمایی و رانندگ
-
بجهت معینی راهنمایی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
مشرق
-
باچراغ یانشان راهنمایی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
مشعل
-
راهنمایی غلط کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ضلل
-
بد راهنمایی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ضلل
-
مقررات راهنمایی و رانندگی
دیکشنری فارسی به عربی
إجراءاتُ الْمُرُورِ
-
قوانین راهنمایی و رانندگی
دیکشنری فارسی به عربی
إجراءاتُ الْمُرُورِ
-
ضوابط راهنمایی و رانندگی
دیکشنری فارسی به عربی
إجراءاتُ الْمُرُورِ