کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راهنما پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
راهنما
/rāhna(e,o)mā/
معنی
۱. کسی که راهی را به دیگری نشان میدهد و او را راهنمایی میکند؛ راهنماینده؛ رهبر؛ پیشوا.
۲. نقشه یا هر چیز دیگر که کسی از روی آن راه و مقصد خود را پیدا میکند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. امام، بلد، پیشوا، دلیل، راهبر، رهبر، رهنما، مربی، هادی
۲. دفترچهراهنما
دیکشنری
guide, key, leading, manual, Mark, rubric
-
جستوجوی دقیق
-
راهنما
واژگان مترادف و متضاد
۱. امام، بلد، پیشوا، دلیل، راهبر، رهبر، رهنما، مربی، هادی ۲. دفترچهراهنما
-
راهنما
فرهنگ فارسی معین
(نَ) (ص فا.) 1 - پیشوا، هادی . 2 - بلد، بلد راه ، کسی که مسیر را می داند.
-
راهنما
لغتنامه دهخدا
راهنما. [ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (نف مرکب ) رهنما. نشان دهنده ٔ راه که بعربی دلیل گویند. (از شعوری ج 2 ورق 2).هادی و نماینده ٔ راه . (آنندراج ). کسی که راه نشان میدهد. (فرهنگ نظام ). دلیل و هادی و کسی که شخصی را به راهی هدایت کند و طریق وصول به امری را به...
-
راهنما
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹راهنمای، رهنما› rāhna(e,o)mā ۱. کسی که راهی را به دیگری نشان میدهد و او را راهنمایی میکند؛ راهنماینده؛ رهبر؛ پیشوا.۲. نقشه یا هر چیز دیگر که کسی از روی آن راه و مقصد خود را پیدا میکند.
-
راهنما
دیکشنری فارسی به عربی
اساس , توجيه , دليل , زعيم , مستشار , معلم , منظم القلب
-
واژههای مشابه
-
guide 2
ناو راهنما
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] ناوی که سایر یگانهای شرکتکننده در آرایش، موقعیت و مسیر و سرعت خود را نسبت به آن تنظیم میکنند
-
index map, key map
نقشۀ راهنما
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] نقشهای که نشان میدهد مجموعۀ اطلاعات مرتبط با هم مانند نقشههای مختلف و عکسهای هوایی و دادههای آماری و اطلاعات توصیفی زمین در کجا یافت میشود
-
check point 1
نقطۀ راهنما
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] نقطهای بر روی زمین برای تعیین موقعیت هواگَرد که میتوان آن را با دستگاههای الکترونیکی ناوبری یا بدون چشم مسلح مشخص کرد
-
guide fossil
فسیل راهنما
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] فسیلی که در تعیین سن طبقهای که در آن یافت میشود، اهمیت دارد
-
pilot study, pilot investigation
مطالعۀ راهنما
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] بررسی و آزمون اولیه و محدود روشها و فرایندهایی که در صورت داشتن قابلیت اجرا در یک مطالعۀ بزرگتر و در سطح وسیعتر مورد استفاده قرار خواهد گرفت
-
direction indicator 1/ directional indicator, turn indicator, turn signal lamp, indicator 1, directional signal, turn signal, turn signal light, blinker
چراغ راهنما
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] هریک از چراغهای چشمکزن زردرنگ در جلو و عقب و کنارهای خودرو که راننده برای آگاه کردن دیگران از تغییر مسیر خود از آنها استفاده میکنند
-
advisory light
چراغ راهنما
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی، علوم نظامی] چراغی بر روی بدنۀ هواگرد، بهویژه هواگرد ناونشین، برای نشان دادن وضعیت ارابۀ فرود و قلاب و بال و زاویۀ تقرب و سرعت هواپیما و مانند آنها، برای اطلاع افسر ایمنی فرود مستقر در ناو
-
guide star
ستارۀ راهنما
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم رصدی و آشکارسازها] هر ستارۀ پرنوری در آسمان که از آن بهعنوان مرجعی برای یافتن مکان ستارههای کمنورتر استفاده میشود
-
turn signal lever
دستهراهنما
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] دستهای در سمت چپ فرمان که برای روشن کردن چراغ راهنما از آن استفاده میکنند