کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راهداری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
راهداری
/rāhdāri/
معنی
۱. نگهبانی راه؛ محافظت جاده.
۲. باج راه؛ باج و مالیاتی که در راه از مسافر گرفته شود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
راهداری
فرهنگ فارسی معین
1 - (حامص .) نگهبانی راه . 2 - دزدی ، راهزنی . 3 - (اِمر.) ادارة نگهبانی و محافظت راه .
-
راهداری
لغتنامه دهخدا
راهداری . (حامص مرکب ، اِ مرکب ) عمل راهدار. محافظت و نگاهبانی و پاسبانی راه .(ناظم الاطباء). شغل راهدار. (یادداشت مؤلف ). کار گمرکچی . (یادداشت مؤلف ). || (مالیات ...) مالیات راه . (فرهنگ نظام ). باج . (یادداشت مؤلف ). محصولی که راه داران از تجار...
-
راهداری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) rāhdāri ۱. نگهبانی راه؛ محافظت جاده.۲. باج راه؛ باج و مالیاتی که در راه از مسافر گرفته شود.
-
جستوجو در متن
-
رهداری
لغتنامه دهخدا
رهداری . [ رَ ] (حامص مرکب ) راهداری . (یادداشت مؤلف ). رجوع به راهداری شود.
-
راهبانی
لغتنامه دهخدا
راهبانی . (حامص مرکب ) رهبانی . عمل راهبان . راهداری . رجوع به راهبان شود.
-
مکس
لغتنامه دهخدا
مکس . [ م َ ک ِ ] (اِ) به معنی باج و دستوری و راهداری و امثال آن باشد و آن را مکیس هم می گویند. (برهان ). رسوم و دستوری و باج و راهداری و مانند آن . (ناظم الاطباء). عربی است .(حاشیه ٔ برهان چ معین ). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
حق العبور
لغتنامه دهخدا
حق العبور. [ ح َق ْ قُل ْ ع ُ ] (ع اِ مرکب ) راهداری . حق زنجیر . || ترانزیت . (فرهنگستان ).
-
باج گرفتن
لغتنامه دهخدا
باج گرفتن . [گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) گمرک ، خراج ، راهداری گرفتن .
-
خط راه
لغتنامه دهخدا
خط راه . [ خ َطْ طِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خط جواز. گذرنامه . || پروانه راهداری . (ناظم الاطباء).
-
toll
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تلفات، عوارض، راهداری، هزینه، باج، ضایعه، نواقل، طنین موزون، باج راه، تحمل خسارت، تعداد تلفات جنگی، خراج، صدای طنین زنگ یا ناقوس
-
راهدارخانه
لغتنامه دهخدا
راهدارخانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) گمرک . (یادداشت مؤلف ). محل گمرک . باجگاه . گمرک خانه . (یادداشت مؤلف ). راهداری . محل گرفتن عوارض یا مالیات راه . باجگیران . جایگاه محافظان راهها در طول راه . پاسگاه قره سورانها.
-
تمغا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹دامغا، طمغا› [قدیمی] tamqā ۱. مُهر و اثر مُهری که پادشاهان مغول به فرمانها میزدند.۲. داغ یا مُهری که بر ران چهارپایان، بهویژه اسب، میزدند؛ نشان؛ علامت.۳. در دورۀ ایلخانان مغول و صفوی، مالیات راهداری و عوارضی که در راهها و دروازهها...
-
بلیت
لغتنامه دهخدا
بلیت . [ ب ِ ] (فرانسوی ، اِ) چک برات . (ناظم الاطباء).تکه کاغذ یا مقوا که بر روی آن مشخصاتی از قبیل بهاو تاریخ و محل استفاده چاپ شده باشد برای ورود به تماشاخانه یا سینما یا اتوبوس یا قطار راه آهن و غیره .پته . بلیط. (فرهنگ فارسی معین ). || چک راهدار...
-
جتان
لغتنامه دهخدا
جتان . [ ] (اِخ ) جنسی از مردم سند که راهداری هندبا آنان است . (مفاتیح ) : و جهان بدین سبب بر احمد تنگ شده بود و مردم از وی باز شد و آخر کارش آن آمد که جتان و هر گونه کفار دم وی گرفتند. دیگر روز به آبی رسیدند و احمد بر پیل بود خواست که بگذردجتان مردی...