کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رانکوه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رانکوه
لغتنامه دهخدا
رانکوه . (اِخ ) نام منطقه ای است از گیلان و حدود آن بشرح زیر است : از طرف شمال دریای خزر، از جنوب خطالرأس اصلی سلسله ٔ جبال البرز که حد طبیعی گیلان و قزوین است ،از خاور شهرستان شهسوار (چابکسر آخرین ده رانکوه ازطرف باختر است ). بنابراین این منطقه ٔ ر...
-
جستوجو در متن
-
اشکور سفلی
لغتنامه دهخدا
اشکور سفلی . [ اِ ک َ وَ رِ س ُ لا ] (اِخ ) از بلوکات ناحیه ٔ رانکوه و لنگرود گیلان که آنرا جیرولایت گویند. از شمال متصل به رانکوه است .
-
اشکور علیا
لغتنامه دهخدا
اشکور علیا. [ اِ ک َ وَ رِ ع ُل ْ ] (اِخ ) یا بالا ولایت . از بلوکات ناحیه ٔ رانکوه و لنگرود گیلان در کوههای جنوبی رانکوه .
-
اسطلخ بجار
لغتنامه دهخدا
اسطلخ بجار. [ اِ طَ ب ِ ] (اِخ ) یکی از مواضع سیاه رستاق (ناحیه ٔ رانکوه گیلان ). (سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ج 5 ص 106 بخش انگلیسی ).
-
اصطلخ بیجار
لغتنامه دهخدا
اصطلخ بیجار. [ اِطَ خ ِ ] (اِخ ) از دیه های سیاه رستاق (در ناحیه ٔ رانکوه در گیلان ) که جزء گیلان بشمار میرفته چون زیر فرمان سپهدار اعظم است که مالک آن حدود است . رجوع به ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 144 شود.
-
اشکور تنکابن
لغتنامه دهخدا
اشکور تنکابن . [ اِ ک َ وَ رِ ت ُ ن ِ ب ُ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای شهرستان تنکابن است . این دهستان تقریباًدر 125هزارگزی جنوب باختری تنکابن واقع است . منطقه ای کوهستانی و سردسیر است و راههای آن صعب العبور میباشد. محصول عمده ٔ دهستان غلات و لبنیات...
-
تمیجان
لغتنامه دهخدا
تمیجان . [ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان املش که در بخش رودسر شهرستان لاهیجان واقع است و 400 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2). در سفرنامه ٔ رابینو (بخش انگلیسی ص 8 و ترجمه ٔ فارسی آن ص 26) از تمیجان بدینگونه یاد کند: «از آمل تا تمیجان در...
-
کوه
لغتنامه دهخدا
کوه . (اِ) معروف است و عربان جبل خوانند. (برهان ). ترجمه ٔ جبل . (آنندراج ). هر برآمدگی کلان و مرتفعی در سطح زمین خواه از خاک باشد و یا سنگ و به تازی جبل گویند. (ناظم الاطباء). پهلوی «کف » (کوه ، قله ٔ کوه )، ایرانی باستان «کئوفه » (کوه )، اوستا «کئو...