کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رانده شده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رانده شده
لغتنامه دهخدا
رانده شده . [ دَ / دِ ش ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) نعت مفعولی از رانده شدن . بیرون کرده شده . اخراج شده . تبعیدشده . طردشده . نفی شده . طرید. لعین . مطرود. (منتهی الارب ). رجوع به راندن شود.
-
واژههای مشابه
-
رانده وو
لغتنامه دهخدا
رانده وو. [ دِ ] (فرانسوی ، اِ) وعده گاه . دیدارگاه . جایی که برای دیدار کردن معین کنند. || قرار ملاقاتی که دو یا چند تن در محل یا وقت معین میکنند.
-
رانده و مانده
لغتنامه دهخدا
رانده و مانده . [ دَ / دِ وُ دَ / دِ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) کنایه از شخص بدبخت وامانده .- امثال :- رانده و مانده ٔ هفتاد و دو ملت ؛ از همه جا رانده ومانده . (یادداشت مؤلف ).از اینجا رانده از آنجا مانده .
-
رانده و مانده
فرهنگ گنجواژه
شخص وامانده.
-
جستوجو در متن
-
طرد شده
فرهنگ واژههای سره
رانده شده، رانده
-
مرتد
فرهنگ واژههای سره
رانده شده
-
مطرود
فرهنگ واژههای سره
رانده شده
-
untedded
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رانده شده
-
prehardened
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیش رانده شده
-
unveined
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رانده شده
-
runted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رانده شده
-
runed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رانده شده
-
inwrapt
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رانده شده