کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رامي الکرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رامي الکرة
معنی
قدح ساز , نوعي کلا ه لبه دار , کسي که باگلوله ياگوي بازي ميکند , مشروب خوارافراطي , داءم الخمر
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
رامي الکرة
دیکشنری عربی به فارسی
قدح ساز , نوعي کلا ه لبه دار , کسي که باگلوله ياگوي بازي ميکند , مشروب خوارافراطي , داءم الخمر
-
واژههای مشابه
-
رامی
فرهنگ نامها
(تلفظ: rāmi) (رام + ی (پسوند نسبت)) ، منسوب به رام ، ← رام .
-
رامی
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] (اِ.) نوعی بازی ورق .
-
رامی
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] (اِ.) نوعی بازی ورق .
-
رامی
لغتنامه دهخدا
رامی . (اِخ ) (اصطلاح هیأت ) نام دیگر صورت برج قوس است . (از جهان دانش ) (از التفهیم )(ناظم الاطباء). رجوع به قوس و صور فلکی ص 320 شود.
-
رامی
لغتنامه دهخدا
رامی . (اِخ ) نام مهندس عرب . وی در سال 1498 م . کنیسه ای (کنشتی ) در سرقسطة ساخت و آن دارای رواقی از مس زرد و بسیار جالب توجه است . رجوع به حلل السندسیة ص 117 ج 2 شود.
-
رامی
لغتنامه دهخدا
رامی . (اِخ ) تبریزی . مؤلف دانشمندان آذربایجان در باره ٔ وی گوید: مولانا شرف الدین حسن بن محمد رامی ، از دانشمندان و سخنوران شیرین زبان آذربایجان و با سلمان ساوجی و خواجه عبدالقادر مراغه ای همزمان بود. و آنگاه دو بیت ذیل را که بالبداهه در محفل طربی...
-
رامی
لغتنامه دهخدا
رامی . (اِخ ) جزیره ٔ سبز و خرمی است در اقیانوس هند. یاقوت حموی در معجم البلدان گوید: جزیره ای است دردریای شلاهط از دورترین قسمتهای هند. و طول این جزیره 800 فرسنگ است چندین پادشاه مستقل آنجاست ، و احتمال میرود که همان جزیره ٔ سیلان باشد. بعد گوید که ...
-
رامی
لغتنامه دهخدا
رامی . (اِخ ) رام . رامتین . همان رام عاشق ویس که واضع چنگ است . (از فرهنگ رشیدی ). نام شخصی که واضع چنگ بوده و آن سازیست . (برهان ) (ناظم الاطباء).رجوع به رام و رامتین (عاشق ویس - واضع چنگ ) شود.
-
رامی
لغتنامه دهخدا
رامی . (اِخ ) محمد پاشا از وزرای نامی عثمانی است که پس از تحصیلاتی در محضر گوینده ٔ نامی عثمانی «نابی افندی » شعر و ادب فراگرفت و بهمراهی وی بزیارت خانه ٔ کعبه رفت . او در سال 1107 هَ . ق . سمت رئیس الکتابی یافت و بفاصله ٔ یکسال معزول گردید و باز دوب...
-
رامی
لغتنامه دهخدا
رامی . (انگلیسی ، اِ) نوعی بازی ورق که در اروپا و آمریکا مرسوم است و در بازی آن دو دست ورق بکار میرود. این بازی اخیراً در میان رجال و اشراف و افراد متجدد کشور ما نیز رواج کامل یافته و تا اندازه ای بازی معروف و متداول «پوکر» را از رسم انداخته است و در...
-
رامی
لغتنامه دهخدا
رامی . (حامص ) چگونگی رام . (یادداشت مؤلف ). رام بودن . رجوع به رام در همه ٔ معانی شود.
-
رامی
لغتنامه دهخدا
رامی . (ص نسبی ) منسوب است به رامة که شهری است ببادیة. (منتهی الارب ). || منسوب است به قریه ٔ رام که نام دیگر رامتین است . (از شعوری ج ص 2 ورق 16). || منسوب است به رامهرمز که شهریست . (از منتهی الارب ) (از درةالغواص حریری ). (از ناظم الاطباء). || این...
-
رامی
لغتنامه دهخدا
رامی . (ع ص ) تیر و سنگ اندازنده . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). تیراندازنده . (دهار). تیرانداز. ج ، رُماة. (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). از دست اندازنده ٔ هر چیز. (ناظم الاطباء).- رامی الصید ؛ شکارچی و شکارکننده ٔنخجیر. (ناظم الاطباء).|| تهمت زننده . ...