کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رامندی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رامندی
/rāmandi/
معنی
۱. از مردم رامند.
۲. لهجهای ایرانی که در رامند به آن تکلم میکنند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
minstrel, minstrelsy
-
جستوجوی دقیق
-
رامندی
لغتنامه دهخدا
رامندی . [ م َ ] (ص نسبی ، اِ) لهجه ٔ قدیم ایران در مکالمه . (ناظم الاطباء). || لهجه ٔ مردم رامند. || نام نوایی و لحنی از موسیقی .
-
رامندی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به رامند، دهستانی از توابع قزوین) rāmandi ۱. از مردم رامند.۲. لهجهای ایرانی که در رامند به آن تکلم میکنند.
-
جستوجو در متن
-
باهار
لغتنامه دهخدا
باهار. (اِ) سرود پهلوی باشد که در قزوین رامندی گویند. (از فرهنگ رشیدی ). روش گویندگی باشد که آن را پهلوی و رامندی نیز خوانند. (از فرهنگ جهانگیری ). نوعی از خوانندگی و گویندگی هم هست که آن را پهلوی و رامندی خوانند. (برهان قاطع) (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق...
-
شولی
لغتنامه دهخدا
شولی . (ص نسبی ، اِ) منسوب به شول . || لهجه ٔ شول که مخلوطی از رامندی و شهری متداول در منطقه ٔ فارس است . (از دائرة المعارف اسلام ). نام یکی اززبانهای فارسی . (ناظم الاطباء). نوعی از رامندی و شهری باشد که مردم فارس خوانند. (برهان ) (آنندراج ).
-
شهری
لغتنامه دهخدا
شهری . [ش َ ] (ص نسبی ) منسوب به شهر. شهرنشین . شهرگان . مدنی . ساکن شهر. مقابل روستائی . حضری . بلدی : زبردست شد مردم ِ زیردست به کین مرد شهری به زین برنشست . فردوسی .طوطی بحدیث و قصه اندرشدبا مردم روستایی و شهری . منوچهری .حاکم درخورد شهریان بایدنی...