کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رامند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رامند
لغتنامه دهخدا
رامند. [ م َ ] (اِخ ) از بلوکات قزوین ، حد شمالی بلوک دشت آبی ، غربی خزرود و ابهررود و افشاریه ،جنوبی خرقان و شرقی زهرا، در دامنه ٔ کوهی واقع است .و ایل شاهسون اینانلو با 150 خانوار در اینجا مسکن دارد. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 371). کوه رامند درقبل...
-
رامند
لغتنامه دهخدا
رامند. [ م َ ] (اِخ ) از روستاهای خارج محوطه ٔ بخارا در عهد رودکی بشمار میرفته است . رجوع به احوال و اشعار رودکی ج 3 ص 109 شود.
-
جستوجو در متن
-
رامندی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به رامند، دهستانی از توابع قزوین) rāmandi ۱. از مردم رامند.۲. لهجهای ایرانی که در رامند به آن تکلم میکنند.
-
رامندی
لغتنامه دهخدا
رامندی . [ م َ ] (ص نسبی ، اِ) لهجه ٔ قدیم ایران در مکالمه . (ناظم الاطباء). || لهجه ٔ مردم رامند. || نام نوایی و لحنی از موسیقی .
-
راوند
لغتنامه دهخدا
راوند. [ وَ ] (اِخ ) نام جاییست از توابعقزوین . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). ظاهراً نام «رامند» که بلوکیست در جنوب قزوین اشتباه شده است .
-
چال
لغتنامه دهخدا
چال . (اِخ ) دهی است از ولایت قزوین که سربلوک رامند است . (برهان ) (جهانگیری ). مؤلف انجمن آراء نویسد: نام قریه ای ازقزوین ، و معروف است . شال .
-
شال
لغتنامه دهخدا
شال . (اِخ ) قصبه ای از دهستان رامند بخش بویین شهرستان قزوین . سکنه ٔ آن 4321 تن ، آب آن از رودخانه ٔ خررود. محصولات آن غلات ، باغات و انگور و بادام و قیسی و هندوانه . شغل اهالی زراعت و گلیم وجاجیم بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
شاهسون اینانلو
لغتنامه دهخدا
شاهسون اینانلو. [ س َ وَ ن ِ ] (اِخ ) نام یکی از ایلات اطراف قزوین است که دارای 150 خانوار میباشد مسکن ایشان بلوک رامند و افشار است و قشلاق آنها در جنوب قزوین از بلوک زهرا تا اشتهارد ییلاق آنها خمسه است . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 171، 269، 368). می...
-
قلعه هاشم خان
لغتنامه دهخدا
قلعه هاشم خان . [ ق َ ع َ ش ِ ] (اِخ ) قصبه ای است جزء دهستان رامند بخش بوئین شهرستان قزوین ، واقع در24 هزارگزی باختر بوئین و 18هزارگزی راه عمومی . این ده در جلگه واقع و معتدل است . سکنه ٔ آن 1933 تن است . آب آن از قنات و زه آب خررود و محصول آن غلات ...
-
لوشکان
لغتنامه دهخدا
لوشکان . (اِخ ) دهی جزء دهستان رامند بخش بوئین شهرستان قزوین ، واقع در 27هزارگزی باختر بوئین و150هزارگزی راه عمومی . جلگه و معتدل . دارای 758 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ خررود. محصول آنجا غلات و باغات . شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان جاجیم و گلیم...
-
اسفرورین
لغتنامه دهخدا
اسفرورین . [ ] (اِخ ) قصبه ای جزء دهستان رامند بخش بوئین شهرستان قزوین ، 26000 گزی شمال باختر بوئین ، 18000 گزی راه شوسه . در جلگه معتدل . 3452تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ خررود. محصول آن غلات ، کشمش ، بادام ، نخود، میوه جات . صنایع دستی آن جاجیم و ج...
-
خوزنین
لغتنامه دهخدا
خوزنین . [ خُزْ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان رامند بخش بوئین شهرستان قزوین ، واقع در شمال باختری بوئین و راه عمومی . این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای معتدل و 923 تن سکنه که بزبان تاتی صحبت می کنند. آب آن از رودخانه ٔ خررود و محصول آن غلات و نخ...
-
چکین
لغتنامه دهخدا
چکین . [ چ ِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان رامند بخش بوئین شهرستان قزوین که در 24 هزارگزی بوئین و36 هزارگزی راه عمومی واقع است و 672 تن سکنه دارد.آبش از قنات . محصولش غلات ، چغندر قند، باغات اشجار وسردرختی . شغل اهالی زراعت و بافتن گلیم و جاجیم و راهش ماشی...
-
خیارج
لغتنامه دهخدا
خیارج . [ رَ ] (اِخ ) قصبه ای است جزء دهستان رامند بخش بوئین شهرستان قزوین ، واقع در 27 هزارگزی باختر بوئین و 18 هزارگزی راه عمومی و 2784 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و رودخانه ٔ خررود راه آن مالروست ولی ماشین می توان برد. تپه ای مجاور آبادی است که مس...