کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راقی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
راقی
/rāqi/
معنی
۱. بالارونده؛ ترقیکننده.
۲. کسی که مدارج علم و دانش را پیموده باشد؛ تحصیلکرده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
راقی
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِفا.) 1 - بالا رونده ، جلو رونده . 2 - افسونگر. 3 - تحصیل کرده .
-
راقی
لغتنامه دهخدا
راقی . (ع ص ) بالارونده . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (از ناظم الاطباء). آنکه برشود. آنکه پیش رود. (یادداشت مؤلف ). || افسون کننده . (دهار) (از اقرب الموارد). افسون کن . (از مهذب الاسماء). افسونگر و عزیمت خوان . (آنندراج ) ((از المنجد) (غیاث اللغات )....
-
راقی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] rāqi ۱. بالارونده؛ ترقیکننده.۲. کسی که مدارج علم و دانش را پیموده باشد؛ تحصیلکرده.
-
واژههای همآوا
-
راغی
لغتنامه دهخدا
راغی . (ص نسبی ) منسوب به راغ : صلصل باغی بباغ اندر همیگرید بدردبلبل راغی به راغ اندر همی نالد بزار.منوچهری .
-
راغی
لغتنامه دهخدا
راغی . (ع ص ) بانگ کننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || پرنده ای است خاکی رنگ و سخت بلندآوازه ، که کثیرالنسل نیز میباشد. || مرد پرگو. (از متن اللغة). || (اِ) کس . یقال : ما بالدّار ثاغ و لا راغ ؛ یعنی نیست در خانه کسی . (منتهی الارب )...
-
جستوجو در متن
-
راقیه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: راقیَة] [قدیمی] rāqiye = راقی
-
راقیه
واژگان مترادف و متضاد
پیشرفته، توسعهیافته، راقی، مترقی
-
رقات
لغتنامه دهخدا
رقات . [ رُ ] (ع ص ،اِ) ج ِ راقی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به راقی شود.
-
مترقی
واژگان مترادف و متضاد
۱. پیشرو، ترقیخواه ۲. توسعهیافته، راقی، راقبه ≠ عقبافتاده، عقبمانده
-
ارقی
لغتنامه دهخدا
ارقی . [ اَ قا ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از رقی و رُقی ّ. بلندتر. راقی تر.
-
تعزیم
لغتنامه دهخدا
تعزیم . [ ت َ ] (ع مص ) خواندن آیات قرآنی در عزایم . (ناظم الاطباء). عزائم خواندن راقی . (از اقرب الموارد).
-
راقیة
لغتنامه دهخدا
راقیة. [ ی َ ] (ع ص ) تأنیث راقی . پیش رونده . جلوافتاده . ترقی کرده . مترقی : امم راقیة، ملل راقیة؛ امروزه این ترکیب اصطلاح مطبوعاتی و سیاسی است که به معنی ملتهای مترقی و پیش رفته و جلوافتاده فراوان به کار میرود. || مرد افسونگر و «ة» برای مبالغه اس...
-
بسلة
لغتنامه دهخدا
بسلة. [ ب ُ ل َ ] (ع اِ) بسل . اجرت افسونگر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مزد افسونگر. (مهذب الاسماء). اجرت راقی . (اقرب الموارد).