کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راقم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
راقم مشهدی
لغتنامه دهخدا
راقم مشهدی . [ ق ِ م ِ م َ هََ ] (اِخ ) میرزا سعدالدین محمد پسر خواجه غیاث الدین که در شهرهای هندتجارت میکرد و پسرش سعدالدین نیز به هند رفت و به اسلام خان مشهدی شاهجانی پیوست و از وی نیکوییهای فراوان دید و چنانکه از نوشته ٔ تذکره ٔ نصرآبادی (ج 4 ص 85...
-
راقم مشهدی
لغتنامه دهخدا
راقم مشهدی . [ ق ِ م ِ م َ هََ ](اِخ ) از شعرای اواخر قرن سیزده خراسان میباشد که در سال چاپ دیوانش در مشهد بسال 1294 هَ . ق . زنده بوده است . قدیمی ترین اشعار او مربوط به تاریخ ورود شادروان تاج الشعرا میرزا نصراﷲ شهاب اصفهانی به مشهد (1287 هَ . ق .) ...
-
راقم هندی
لغتنامه دهخدا
راقم هندی . [ ق ِ م ِ هَِ ] (اِخ ) رجوع به راقم مشهدی (میرزا سعدالدین محمد...) در همین لغت نامه شود.
-
واژههای همآوا
-
راغم
لغتنامه دهخدا
راغم . [ غ ِ ] (ع ص ) راغم انف یا راغم الانف ؛ ذلیل . ج ، رُغُم ُ الاْ ُنوف : لنا الفضل فی الدنیا وانفک راغم ٌ. (از اقرب الموارد). کسی که بینی او بکثافت مالیده شده باشد. || در اصطلاح امروزی به کسی گویند که در کار یا مطلب مورد علاقه و اشتیاق خود بسختی...
-
جستوجو در متن
-
محرر
واژگان مترادف و متضاد
راقم، کاتب، کاغذنویس، منشی، نویسنده ≠ قاری
-
writer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نویسنده، راقم، سخنور، مصنف، خامه ران
-
قلمزن
واژگان مترادف و متضاد
۱. دبیر، راقم، کاتب، محرر، منشی، نویسنده ۲. نقاش
-
نگارنده
واژگان مترادف و متضاد
۱. راقم، کاتب، نویسنده ۲. رسام، مصور، نقاش، نگارگر
-
دبیر
واژگان مترادف و متضاد
۱. مدرس، معلم ۲. راقم، کاتب، مترسل، محرر، منشی، نویسنده ۳. باسواد، تحصیلکرده
-
نویسنده
واژگان مترادف و متضاد
۱. ادیب، مصنف ۲. دبیر، راقم، کاتب، محرر، منشی، نگارنده، وراق ≠ خواننده
-
کاتب
دیکشنری عربی به فارسی
منشي , دفتردار , کارمند دفتري , فروشنده مغازه , مقاله نويس , نويسنده , مولف , مصنف , راقم , نگارنده
-
عابد بخاری
لغتنامه دهخدا
عابد بخاری . [ ب ِ دِ ب ُ ] (اِخ ) راقم . شاعر فارسی زبان و معاصر نصرآبادی است . شعرش در تذکره ٔ نصرآبادی ص 439 آمده است .
-
جاده ٔ خوابیده
لغتنامه دهخدا
جاده ٔ خوابیده . [ جادْدَ / دِ ی ِ خوا / خا دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) راه دور و دراز بر قیاس راه خوابیده : جاده ٔ خوابیده داند پای شوقم برق رادست کوتاه مرا هر جا عنان گردد بلند.سعیدالدین راقم (از آنندراج ).
-
تربیت
لغتنامه دهخدا
تربیت . [ ت َ ی َ ] (اِخ ) میرزا محمد علیخان تبریزی (1256 - 1318 هَ . ش .). مردی فاضل و متتبع بود و کتابخانه ٔ مفصل معتبری از کتب خطی و چاپی فراهم کرده ... در اثناء جنگ جهانگیر اول 1914 - 1918 م . آن مرحوم با جمعی ایرانیان مهاجر دیگر به برلین آمده بو...