کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راقم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
راقم
/rāqem/
معنی
نویسنده؛ محرر؛ محرر کتاب یا نامه.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
دبیر، قلمزن، ، کاتب، ، محرر، منشی، منصف، نگارنده، نویسنده
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
راقم
واژگان مترادف و متضاد
دبیر، قلمزن، ، کاتب، ، محرر، منشی، منصف، نگارنده، نویسنده
-
راقم
فرهنگ فارسی معین
(قِ) [ ع . ] (اِفا.) نویسنده ، محرر.
-
راقم
لغتنامه دهخدا
راقم . [ ق ِ ] (اِخ ) شهری که به بنی ابن یامین تعلق داشت . و موقعش معلوم نیست . (قاموس کتاب مقدس ).
-
راقم
لغتنامه دهخدا
راقم . [ ق ِ ] (اِخ ) عثمانی . مصطفی افندی . از خطاطان نامی عثمانی و شاگرد یدی قلعه لی بود که بسال 1181 هَ . ق . درگذشت و در گورستان مرکز افندی بخاک سپرده شد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3).
-
راقم
لغتنامه دهخدا
راقم . [ ق ِ ] (اِخ ) محمد حسین متخلص به راقم و ملقب به افضل الشعراء شیرین سخن خان ، او مؤلف فرهنگ فارسی «بحر عجم » میباشد که بسال 1268 هَ . ق . بتألیف آن آغاز کرده است . (از مقدمه ٔ فرهنگ فارسی معین ص 43).
-
راقم
لغتنامه دهخدا
راقم . [ ق ِ ] (اِخ ) مردی ازنسل یهودا و از بنی حبرون بود. (قاموس کتاب مقدس ).
-
راقم
لغتنامه دهخدا
راقم . [ ق ِ ] (اِخ ) یکی از سلاطین مدیان که بنی اسرائیل ایشان را بقتل رسانیدند. (از قاموس کتاب مقدس ).
-
راقم
لغتنامه دهخدا
راقم . [ ق ِ ] (ع ص ، اِ) نویسنده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ) (از منتهی الارب ).محرر کتاب . (ناظم الاطباء). محررنامه . کاتب . راسم .- راقم الحروف . رجوع به راقم حروف شود.- راقم حروف یا راقم الحروف ؛ من نویسنده . (یادداشت مؤلف ). نویس...
-
راقم
لغتنامه دهخدا
راقم . [ ق ِ] (اِخ ) مردی از نسل مسنی . (از قاموس کتاب مقدس ).
-
راقم
لغتنامه دهخدا
راقم .[ ق ِ ] (اِخ ) آناطولی . از قاضی عسکرهای آناطول بوده و در سال 1241 هَ . ق . درگذشته و در جوار زنجیرلی قپو بخاک سپرده شده است . (از قاموس الاعلام ترکی ج 3).
-
راقم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] rāqem نویسنده؛ محرر؛ محرر کتاب یا نامه.
-
راقم
دیکشنری فارسی به عربی
کاتب
-
واژههای مشابه
-
راقم بخاری
لغتنامه دهخدا
راقم بخاری . [ ق ِ م ِ ب ُ ] (اِخ ) نام او خواجه عابد بخاری بود. نصرآبادی در تذکره ٔ خود (ج 10 ص 439) پس از ذکر اشعاری از او گوید که : او چند سال پیش به اصفهان آمدو سپس به هند رفت . در تذکره ٔ روز روشن ص 236 نیز شرح حال و اشعار او آمده است . (از الذر...
-
راقم پاشا
لغتنامه دهخدا
راقم پاشا. [ ق ِ ] (اِخ ) محمد پسر ابراهیم افندی . از وزراء و گویندگان عثمانی بود که مدتی در مصر وسپس در جده والی بود و در سال 1183 هَ . ق . در جده درگذشت . بیت زیر از اوست :ترک ایلمش جهانی کوکل یا خود ایتمامش بار گران اولور می هیچ ابداله کشکلی .(از ...