کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رافز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رافز
لغتنامه دهخدا
رافز. [ ف ِ ] (ع ص ) رگ جهنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شریان . (ناظم الاطباء). نابض . رگ زننده . (از متن اللغة): یقال : ما یرفز منه عرق ؛ ای ما یضرب . (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
رافض
فرهنگ فارسی معین
(فِ) [ ع . ] (اِفا.) ترک کننده ، رهاکننده .
-
رافض
لغتنامه دهخدا
رافض . [ ف ِ ] (اِخ ) راقص . نام کوکبی بر زبان صورت تنین است . رجوع به راقص شود. (یادداشت مؤلف ).
-
رافض
لغتنامه دهخدا
رافض . [ ف ِ ] (ع ص ) تارک و ماننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از المنجد). ترک کننده چیزی . (ناظم الاطباء). ترک کننده . (فرهنگ نظام ) : من ترا اندر دو عالم حافظم طاغیان را از حدیثت رافضم . مولوی . || اندازنده آنکه می اندازد: رفض الشی ٔ؛ انداخت آن چ...
-
رافض
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: رَفَضَة] [قدیمی] rāfez ۱. ترککننده.۲. واگذارنده.۳. دورکننده؛ دوراندازنده.
-
جستوجو در متن
-
رگ
لغتنامه دهخدا
رگ . [ رَ ] (اِ) عِرق . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مجرای لوله مانندی که متفرق می سازد مواد مایعه را در بدن حیوان یا در اجزای مختلفه ٔ نبات . (ناظم الاطباء). لوله های سخت تر از گوشت بدن جاندار که حامل خون است . (فرهنگ نظام ). عروق [ رگها ] عبارت از مج...