کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راغب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
راغب یزدی
لغتنامه دهخدا
راغب یزدی . [ غ ِ ب ِ ی َ ] (اِخ ) نامش محمد سعید یزدی مال میری است . و بر طبق نوشته ٔ آتشکده ٔ یزدان ص 290 به هند مسافرت کرده و همانجا درگذشته است . او را دیوانی است و شرح حال و آثارش در کتاب مذکور آمده است . (از الذریعة ج 9 بخش دوم ص 349).
-
حسین راغب
لغتنامه دهخدا
حسین راغب . [ ح ُ س َ ن ِ غ ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن مفضل . رجوع به راغب اصفهانی و کتاب تتمه ٔ صوان الحکمه شود.
-
حسین راغب
لغتنامه دهخدا
حسین راغب . [ح ُ س َ ن ِ غ ِ ] (اِخ ) ریاضی دان معاصر مصر و متوفی پس از 1312 هَ . ق . او راست : الدرالمنشور فی حساب الترع و الجسور چ بولاق 1312 هَ . ق . (معجم المؤلفین ).
-
غير راغب
دیکشنری عربی به فارسی
بي ميل , بي تمايل
-
رَاغِبٌ ... عَنْ
فرهنگ واژگان قرآن
روي گردان از(کلمه رغبت وقتي با لفظ " عن "متعدي شود ، معناي اعراض و نفرت را ميدهد ، و چون با لفظ " في "متعدي شود ، معناي ميل و شوق را ميدهد )
-
واژههای همآوا
-
راقب
لغتنامه دهخدا
راقب . [ ق ِ ] (ع ص ، اِ) ناظر و بیننده . || نگاهدارنده . || حریف و رقیب . (ناظم الاطباء). || راصد. (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
بی تمایل
دیکشنری فارسی به عربی
غير راغب
-
راغبه
فرهنگ نامها
(تلفظ: rāqebe) (عربی) (مؤنث راغب) ، زن مایل و راغب .+ ن . ک . راغب.
-
ترغیب کردن
واژگان مترادف و متضاد
راغب ساختن، علاقهمند کردن تشویق کردن، ایجادرغبت کردن، برانگیختن، راغب کردن، علاقهمند ساختن
-
راضی
دیکشنری فارسی به عربی
راغب , سعيد
-
بی میل
دیکشنری فارسی به عربی
غير راغب , متواني
-
داوطلب
واژگان مترادف و متضاد
داوخواه، راغب، کاندیدا
-
علاقهمند
واژگان مترادف و متضاد
راغب، مایل، مشتاق
-
گراینیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ge(a)rāyenidan متمایل کردن؛ راغب ساختن.