کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راعیة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
راعیة
لغتنامه دهخدا
راعیة. [ ی َ ] (ع ص ) مؤنث راعی . ج ، رواعی . (المنجد). رجوع به راعی شود. || (اِ) اول پیری . (آنندراج ).- راعیة الاتن ؛ نوعی از ملخ . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).- راعیة الخیل ؛ مرغی است . (از متن اللغة) (منتهی الارب ) (آنندراج ).م...
-
راعیة
لغتنامه دهخدا
راعیة.[ ی َ ] (اِخ ) صنفی از یهود منسوب به مردی راعی نام . (مفاتیح العلوم ). فرقه ای از یهود، این گروه منسوبند بیکی از آن گروه که از میان ایشان بیرون آمد و دعوی های عظیم کرد. (بیان الادیان ). و رجوع به راعی شود.
-
واژههای همآوا
-
رعایت
واژگان مترادف و متضاد
۱. احترام، ادب، اعتنا، بزرگداشت، پاس، تکریم، توجه، حرمت، مراعات، مراقبت، ملاحظه، نگرش، وقع ۲. چرانیدن
-
رعایت
فرهنگ واژههای سره
پیش روگیری، نگهداشتن
-
رعایت
فرهنگ فارسی معین
(رِ یَ) [ ع . رعایة ] 1 - (مص م .) نگاه داشتن حق و حرمت کسی . 2 - (اِمص .) نگه - داری ، پاسبانی . 3 - ملاحظه ، احترام . 4 - چرانیدن گوسفندان و حیوانات گیاه خوار.
-
رعایت
لغتنامه دهخدا
رعایت . [ رِ ی َ ] (ع اِمص ) رعایة. نگاهداشت . نگاهداری . نگاه داشتن حق کسی را. (فرهنگ فارسی معین ). نگاهداشت حق . حفظ. نگاهداری . نگهداری . نگهداشت . (ازیادداشت مؤلف ) : حقوق هواخواهی و اخلاص دولت به رعایت رسانیده شد. (کلیله و دمنه ).- به رعایت خدم...
-
رعایة
لغتنامه دهخدا
رعایة. [ رِ ی َ ] (ع مص ) یا رعایت . چریدن ستور. || چرانیدن ستور. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || چرانیدن . (یادداشت مؤلف ). || پاسبانی و پاس رعیت داشتن امیر. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نگاه داشتن امیر رعیت را. (دهار) (تاج المصادربیهق...
-
رعایت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: رعایَة] re(a)'āyat ۱. امری را مهم دانستن و انجام دادن آن: رعایت نظافت.۲. (تصوف) مراقبت کردن از اعمال، احوال و اوقات.۳. [قدیمی] نگهداری و پاسبانی از کسی یا چیزی؛ به امور کشور رسیدگی کردن.
-
جستوجو در متن
-
رواعی
لغتنامه دهخدا
رواعی . [ رَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ راعیة. مقدمه ٔپیری و اوائل آن . (از معجم متن اللغة). رواعی الشیب ؛اوائله . (اقرب الموارد). اول پیری و راعیةالشیب نیزمثل آن است . (از منتهی الارب ). رجوع به راعیة شود.
-
اخراج
لغتنامه دهخدا
اخراج . [ اِ ] (ع مص ) بیرون کردن .بیرون کشیدن . بیرون آوردن . نقیض ادخال : دی شوی بینی تو اخراج بهارلیل گردی بینی ایلاج نهار. مولوی .وجه بیرون رفتن عقل از سر عاشق مپرس کرد نافرمانی سلطان ز شهر اخراج شد. نسبتی .- اخراج ساختن ؛ دفع کردن . رد کردن . ب...