کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راعي پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حبیب راعی
لغتنامه دهخدا
حبیب راعی . [ ح َ ب ِ ] (اِخ ) یا حبیب بن اسلم یا سلیم راعی مکنی به ابوحلیم وی در میان مشایخ منزلتی بزرگ داشت و وی را آیات و براهین روشن بسیارست اندر جمله ٔ احوال و صاحب سلمان فارسی بود (رض ). روایت کند از پیغمبر(ص ) که گفت : نیة المؤمن خیرمن عمله ....
-
راعي البقر
دیکشنری عربی به فارسی
گاودار , گاو فروش , گاوچران
-
راعي الماشية
دیکشنری عربی به فارسی
چوپان , گله دار , رمه دار , کشيش , روحاني
-
جستوجو در متن
-
چوپان
دیکشنری فارسی به عربی
راعي , راعي الماشية , غش
-
رعات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: رعاة، جمعِ راعی] [قدیمی] ro'āt = راعی
-
چوپانی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
راعي
-
راع
لغتنامه دهخدا
راع . [ عِن ْ ] (ع ص ، اِ) راعی . این کلمه اعلال شده ٔ راعی است . رجوع به راعی در همین لغت نامه شود.
-
حبیب
لغتنامه دهخدا
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن سلیم راعی . رجوع به حبیب راعی شود.
-
گله دار
دیکشنری فارسی به عربی
راعي الماشية
-
رمه دار
دیکشنری فارسی به عربی
راعي الماشية
-
حافظ
دیکشنری فارسی به عربی
راعي , مراقب
-
ولینعمت
دیکشنری فارسی به عربی
راعي , محسن
-
گاودار
دیکشنری فارسی به عربی
راعي البقر
-
گاو فروش
دیکشنری فارسی به عربی
راعي البقر
-
گاوچران
دیکشنری فارسی به عربی
راعي البقر