کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راعد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
راعد
لغتنامه دهخدا
راعد. [ ع ِ ] (ع ص ، اِ) ابر با بانگ . (ناظم الاطباء). (آنندراج ). ابر غرنده ٔ بی باران . (آنندراج ). ابر غرنده ٔ با باران . (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
رائد
فرهنگ نامها
(تلفظ: rā’d) (عربی) جوینده و خواهنده ، پیام آور ؛ (به مجاز) پیش رو و راهنما .
-
رعاد
لغتنامه دهخدا
رعاد. [ رَع ْ عا ] (ع اِ) نوعی از ماهی که با بسودن آن دست و بازو لرزان گردد چندانکه آن ماهی زنده باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). عرونه ؛ قسمی ماهی که الکتریسیته دارد. (یادداشت مؤلف ). حیوان دریایی است . دیسقوریدوس گوید: ماهی دریای...
-
رائد
واژهنامه آزاد
پیش آهنگ