کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راضیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
راضیه
/rāziye/
معنی
۱. = راضی
۲. خوش و پسندیده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
راضیه
فرهنگ نامها
(تلفظ: rāziye) (عربی) پسندیده ، خوش ، خشنود ؛ (در اعلام) از القاب فاطمه زهرا(س).
-
راضیه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: راضیَة، مؤنث راضی] [قدیمی] rāziye ۱. = راضی۲. خوش و پسندیده.
-
راضیه
واژهنامه آزاد
راضی کننده.
-
واژههای مشابه
-
راضیة
لغتنامه دهخدا
راضیة. [ ی َ ] (ع ص ) عیشة راضیة؛ یعنی مرضیة. یعنی زیست پسندیده و خوش . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مؤنث راضی . عیشة راضیة؛ یعنی مرضیة. (ناظم الاطباء). زندگی که صاحب از آن خشنود باشد. (از المنجد). پسندیده . (مهذب الاسماء). و رجوع به راضی شو...
-
رَّاضِيَةٍ
فرهنگ واژگان قرآن
راضي - خشنود
-
جستوجو در متن
-
عیشة
لغتنامه دهخدا
عیشة. [ ش َ ] (ع مص ) زیستن . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). عَیش . رجوع به عیش شود. || (اِ) نوع زیست و زندگانی . (ناظم الاطباء): عیشة راضیة؛ زیستی پسندیده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
نفس مطمئنه
لغتنامه دهخدا
نفس مطمئنه . [ ن َ س ِ م ُ م َ ءِن ْ ن َ / ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نفس از صفات ذمیمه صاف شده و به اخلاق حمیده متصف گشته به قرب الهی فائزشده ٔ به اطمینان رسیده که بدین خطاب مشرف است : یا ایتهاالنفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیةً مرضیة. (قرآن 28/8...
-
مرضیة
لغتنامه دهخدا
مرضیة. [ م َ ضی ی َ ] (ع ص ) مرضیه . تأنیث مرضی . پسندیده . مورد رضایت . مطبوع . خشنود. رجوع به مرضی و رضا و رضوان شود : یاأیتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربک راضیة مرضیة. (قرآن 28/89 و 29). آنچنان آثار مرضیه و مساعی حمیده که در تقدیم ابواب عدل و سی...
-
ارجعی
لغتنامه دهخدا
ارجعی . [ اِ ج ِ ] (ع فعل امر) صیغه ٔ واحد مؤنث امر حاضر است بمعنی بازگشت کن تو ای زن و این خطابیست به روح مؤمن بوقت مرگ . (غیاث اللغات ).- ندای ارجعی ؛ ندائی که گاه مردن بنده ٔ مؤمن شنود، مقتبس از آیه ٔ: یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربک راض...
-
ضحاک
لغتنامه دهخدا
ضحاک . [ ض َح ْ حا ] (اِخ ) ابن سلیمان بن سالم بن دهایة ابوالازهر المرئی الاوسی ، منسوب به امری ءالقیس بن مالک . وی ببغداد شد و بدانجا اقامت گزید و بنحو و لغت آشنائی داشت و شعرنیکو میسرود و بسال 547 هَ . ق . درگذشت . او راست :ماانعم اﷲ علی عبده بنعمة...
-
فاطمة
لغتنامه دهخدا
فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) دختر محمدبن عبداﷲ، پیامبر گرامی اسلام . در بیستم جمادی الثانیه به سال پنجم بعثت در مکه به دنیا آمد. مادرش خدیجه بود. او را به القاب سیدة نساء العالمین ، طاهرة، صدیقة، زاکیة، راضیة، مرضیة، بتول ، زهرا و مادرش را به لقب بنت خوی...
-
سائبه
لغتنامه دهخدا
سائبه . [ ءِ ب َ ](ع ص ) گذاشته شده . (منتهی الارب ). ج ، سوائب و سُبّب . (اقرب الموارد). || شتر ماده که آن را بنذر و مانند آن رها میکردند تا خود چرا کند در جاهلیت .(ترجمان القرآن ) (آنندراج ) (شرح قاموس ). رجوع به بحیره و ام ّ بحیره و البیان و التبی...
-
پسندیده
لغتنامه دهخدا
پسندیده . [ پ َ س َ دَ / دِ ] (ن مف ) پسند. پسنده . مقبول . پذیرفته . خوش آمد. خوش آیند. قبول کرده . (برهان قاطع). مطبوع . مرضی . مرضیه . مرتضی . (مهذب الاسماء).رضی ّ. رضیه . راضیه : میان پیغمبر صلی اﷲ علیه و سلم و ابوبکر دوستی بود و ابوبکر اندر میان...