کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راضعة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
راضعة
لغتنامه دهخدا
راضعة. [ ض ِ ع َ ] (ع ص ، اِ) دختر شیرخواره . ج ، رَواضِع. (مهذب الاسماء). مؤنث راضع یعنی ماده ٔ شیرخواره . (ناظم الاطباء). مؤنث راضع. ج ، رواضع. (المنجد). || دندانهای شیر کودک . ج ، رواضع. (منتهی الارب ) (از دهار). دندان شیر. (مهذب الاسماء) (ناظم ...
-
واژههای مشابه
-
راضعه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت، اسم) [عربی: راضعَة] [قدیمی] rāze'e شیردهنده؛ دایه.
-
جستوجو در متن
-
رواضع
لغتنامه دهخدا
رواضع. [ رَ ض ِ ] (ع اِ) ج ِ راضعة. تثنیه ٔ آن راضعتان است که به معنی دو دندان شیر کودک است . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة). رجوع به راضعة و راضعتان و معجم متن اللغة شود.
-
بچه شیرده
لغتنامه دهخدا
بچه شیرده . [ ب َ چ َ / چ ِ ب َچ ْ چ َ / چ ِ دِه ْ ] (نف مرکب ) آن زن که بچه شیر دهد. مرضع. مرضعة. زن بچه شیرده . راضعة.
-
راضعتان
لغتنامه دهخدا
راضعتان . [ ض ِ ع َ ] (ع اِ) دو دندان شیر کودک . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (از المنجد). (آنندراج ) (بحر الجواهر). ج ، رَواضِع. (المنجد) (از اقرب الموارد) (بحر الجواهر) (آنندراج ). بصیغه ٔ تثنیه دو دندان شیر. (ناظم الاطباء). و رجوع به راضعة شود...
-
شیر
لغتنامه دهخدا
شیر. (اِ) مایعی سپید و شیرین که از پستان همه ٔ حیوانات پستاندار ترشح می کند، و به تازی لبن گویند. (ناظم الاطباء) (از برهان ). به معنی شیر است که می خورند، و به این معنی به یای معروف است نه مجهول ، و این ترجمه ٔ لبن است و استادان شعر این دو را با هم ق...
-
دندان
لغتنامه دهخدا
دندان . [ دَ ] (اِ) سن . (ترجمان القرآن ) (از برهان ) . هر یک از ساختمان های سخت استخوانی که در دو فک بالا و پایین مهره داران (یا در بسیاری از مهره داران پست ) در سایر استخوانهای جدار دهان یا حلق جایگزین اند و برای گرفتن و جویدن غذا و نیز به عنوان سل...