کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راسن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
راسن
/rāsan/
معنی
گیاهی خودرو با برگهای پهن، گلهای کبودرنگ، و دانههای ریز که در گذشته مصرف دارویی داشته؛ سوسن کوهی؛ زنجبیل شامی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
راسن
فرهنگ نامها
(تلفظ: rāsen) (در قدیم) (در گیاهی) سوسن ، سوسن کوهی .
-
راسن
لغتنامه دهخدا
راسن . [ ] (اِخ ) شهری است از حبشه برکران دریا و مستقر ملکی است . (حدود العالم ص 112).
-
راسن
لغتنامه دهخدا
راسن . [ س َ ] (اِ) درختی است که آن را پیلگوش گویند و آن دوایی است نافع گزندگی جانوران . (آنندراج ) (انجمن آرا). نباتی است حقیر که بوی آن چون بوی سیر باشد . (صحاح الفرس ). گیاه دوایی است که بوی ناخوش دارد. (غیاث اللغات ). پیاز خودرست . (دهار). تاتران...
-
راسن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] rāsan گیاهی خودرو با برگهای پهن، گلهای کبودرنگ، و دانههای ریز که در گذشته مصرف دارویی داشته؛ سوسن کوهی؛ زنجبیل شامی.
-
واژههای مشابه
-
اصل راسن
لغتنامه دهخدا
اصل راسن . [ اَ ل ِ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به اصل الراسن و راسن شود.
-
جستوجو در متن
-
اندوز
لغتنامه دهخدا
اندوز. [ اَ ] (اِ) راسن .زنجبیل شامی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به راسن شود.
-
elecampane
دیکشنری انگلیسی به فارسی
elecampane، زنجبیل شامی، راسن، نوعی شیرینی
-
ابون
لغتنامه دهخدا
ابون . [ اَ ] (اِ) راسن . زنجبیل شامی .
-
تاتران
لغتنامه دهخدا
تاتران .(اِ) این کلمه در بحر الجواهر مانند مترادفی برای راسن (سوسن کوهی ) آمده است . و در جای دیگر نیافتیم .
-
قلوموس
لغتنامه دهخدا
قلوموس . [ ] (معرب ، اِ) راسن است . (فهرست مخزن الادویة). رجوع به قلامس شود.
-
قوقایا
لغتنامه دهخدا
قوقایا. [ ] (سریانی ، اِ) حب راسن . (از فهرست مخزن الادویه ).
-
غرسا
لغتنامه دهخدا
غرسا. [ غ َ ] (اِ) دوائی است که آن را زنجبیل شامی گویند و به فارسی فیلگوش خوانند و راسن همان است . (برهان قاطع) (آنندراج ).
-
نیو
لغتنامه دهخدا
نیو. (اِ) نوعی از دارچینی که به عربی قرفه خوانند. (ناظم الاطباء)(برهان قاطع) (از فرهنگ خطی ). راسن . (فرهنگ خطی ).