کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راست گردیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
regular footer, regular
راستپا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] تختهبرفسُری که پای چپ خود را در جلو و پای راست را در عقب تختهبرف قرار میدهد
-
zero toe
راستپنجگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] وضعیتی که در آن دو تایر نصبشده بر یک محور کاملاً با یکدیگر موازی هستند
-
orthotonos, orthotonus
راستپیکری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] ثابت ماندن و سخت شدن سر و بدن و اندامها در خط راست
-
right-aligned
راستتراز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] متنی که از سمت راست تراز شده باشد
-
orthoimage
راستتصویر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] تصویری که از یک تصویر مرکزی متداول با ترمیم ساده یا جزءبهجزء آن به دست میآید، بهطوریکه جابهجاییهای ناشی از کجی سنجنده و ناهمواری زمین در آن زدوده شده باشد
-
dextrorotation
راستچرخش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] چرخش صفحۀ قطبش نور قطبیدۀ مسطح در جهت ساعتگَرد
-
orthopnea
راستدَمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] حالتی مرضی که در آن بیمار در وضعیت قائم بهتر میتواند تنفس کند
-
rectum, straight intestine
راستروده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] بخش انتهایی فراخروده
-
stage right, house left, opposite prompt side, OP 2
راستِ صحنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون، هنرهای نمایشی] قسمتی از صحنه که در طرف راست بازیگر قرار دارد و از دید تماشاگر طرف چپ صحنه محسوب میشود
-
dextrocardia
راستقلبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] اختلالی مادرزاد که در آن قلب در طرف راست بدن قرار میگیرد
-
straight bow
راستکمان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] کمانی که پیش از زه کردن کاملاً راست است
-
پردة راست
فرهنگ فارسی معین
( ~) (اِمر.) از نواهای موسیقی .
-
راست آمدن
فرهنگ فارسی معین
(مَ دَ) (مص ل .) سازگار شدن ، هماهنگی یافتن .
-
راست راستکی
فرهنگ فارسی معین
(تَ)(ص مر.)حقیقی ، واقعی .
-
راست روده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (اِمر.) قسمت انتهایی رودة بزرگ که به مخرج ختم می شود، رودة مستقیم ، رکتوم .