کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راست و درست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
راست واایستاده
لغتنامه دهخدا
راست واایستاده . [ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) مستقیم ایستاده . که راست ایستد سرپا: مقتن ؛ راست واایستاده . (منتهی الارب ).
-
راست بخشی
لغتنامه دهخدا
راست بخشی . [ ب َ ] (حامص مرکب ) قسط. عمل راست بخش . بخش کردن بتساوی .
-
راست بیان
لغتنامه دهخدا
راست بیان . [ ب َ ] (ص مرکب ) بیان کننده براستی . راستگو. صادق القول . راست گفتار : وصف تو آن است کز زبان توگفتم من بمیان ترجمان راست بیانم .سوزنی .
-
راست پوش
لغتنامه دهخدا
راست پوش . (نف مرکب ) پوشنده ٔ آنچه راست باشد. || به تازی کافر خوانند. (آنندراج ) (انجمن آرا). ملحد. (ناظم الاطباء). بمعنی کافر از ساخته های دساتیر است . (یادداشت مولف ).
-
راست جوی
لغتنامه دهخدا
راست جوی . (نف مرکب ) جوینده ٔ راست . مقابل کژجوی . که راست جوید.
-
راست خدیو
لغتنامه دهخدا
راست خدیو. [ خ َ وْ ] (اِخ ) اشاره به باری تعالی است . (آنندراج ) (انجمن آرا). باری تعالی جل شأنه . (ناظم الاطباء). اشاره به باری تعالی است عز شانه . (برهان ).
-
راست دین
لغتنامه دهخدا
راست دین . (ص مرکب ) حنیف . (منتهی الارب ). پاکدین . فرهودی .
-
راست رفتار
لغتنامه دهخدا
راست رفتار. [ رَ ] (نف مرکب ) مقابل کج رفتار.
-
راست روشن
لغتنامه دهخدا
راست روشن . [ رَ وِ ] (ص مرکب ) راست روش . صورت قدیمیتر کلمه ٔ راست روش . رجوع به راست روش شود.
-
راست سوگند
لغتنامه دهخدا
راست سوگند. [ س َ / سُو گ َ ] (ص مرکب ) که قسم راست دارد. که قسم براستی یاد کند.
-
راست مزاج
لغتنامه دهخدا
راست مزاج . [م َ ] (ص مرکب ) معتدل مزاج . (آنندراج ) صحیح المزاج . (ناظم الاطباء). کسی که اعتدال مزاج دارد : درخدمت او شخص ادب راست مزاج است در مدحت او از سخن پاک عیار است .امیرمعزی (از آنندراج ).
-
راست مزگی
لغتنامه دهخدا
راست مزگی . [ م َ زَ / زِ ] (حامص مرکب ) خوشمزه بودن . خوش طعم بودن . بمجاز مطابق ذوق بودن : از راست مزگی آواز نقش مخالف در عراق نشست . (مرآة الفتوح ملاطغرا از آنندراج ).
-
حسن راست
لغتنامه دهخدا
حسن راست . [ ح َ س َ ن ِ ] (اِخ ) شرح ممزوج بر کافیه ٔ ابن حاجب دارد. (کشف الظنون ).
-
چپ راست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čaprāst = چپ راس
-
راست بالا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] rāstbālā راستقد؛ کشیدهقامت؛ خوشقدوقامت.