کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راست خانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
راست خانه
/rāstxāne/
معنی
۱. کسی که بنیان زندگانیش بر راستی و درستی باشد؛ آنکه با همهکس از روی راستی و درستی رفتار میکند.
۲. راستودرست.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
راست خانه
فرهنگ فارسی معین
(نِ یا نَ) (ص مر.) کنایه از: 1 - شخصی که با همه کس از قرار راستی و درستی و امانت و دیانت رفتار کند. 2 - هر چیز راست و درست .
-
راست خانه
لغتنامه دهخدا
راست خانه . [ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) که خانه ٔ راست دارد. که بر جهت واحدی است . که یکرویه است . آدم راست و امین را گویند و در اصطلاح کسی را گویند که با همه کسی از قرار راستی و درستی معاش کند. (آنندراج ) (انجمن آرا). کسی که با همه کس از روی راستی و درس...
-
راست خانه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] rāstxāne ۱. کسی که بنیان زندگانیش بر راستی و درستی باشد؛ آنکه با همهکس از روی راستی و درستی رفتار میکند.۲. راستودرست.
-
واژههای مشابه
-
راست راست
لغتنامه دهخدا
راست راست . (ق مرکب ) دور از خمیدگی . نهایت مستقیم و آخته . بی کجی . || در تداول عامه بی پروا، بی اعتنا، آشکار، علنی . و در ترکیبات زیر بدین معانی آید:- راست راست رفتن و برگشتن ؛ برای انجام دادن کاری سرسری و بدون دقت و اعتنا رفتن و بی نتیجه برگشتن ....
-
گیرانۀ راست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] ← اشتقاق افزودۀ راست
-
right derivative
مشتق راست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] مشتق تابع یکمتغیرۀ حقیقی در نقطۀ مفروض وقتی متغیر مستقل از راست به آن نقطه میل کند
-
مدافع راست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] ← دفاع راست
-
right identity
همانی راست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] عضوی مانند e از یک مجموعه با عمل دوتایی 0 که به ازای هر عضو a از آن مجموعه a0e=a
-
میانی راست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] ← بازیکن میانی راست
-
صبح راست
لغتنامه دهخدا
صبح راست . [ ص ُ ح ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )کنایه از صبح صادق است که صبح دوم باشد. (برهان ).
-
نیم راست
لغتنامه دهخدا
نیم راست . (اِ مرکب ) پرده ای است از موسیقی . (جهانگیری ) (انجمن آرا) (رشیدی ) (برهان قاطع) (غیاث اللغات ) : گفتی از آن قول که قوال راست گفته گهی راست گهی نیم راست . امیرخسرو (از آنندراج ).|| (ص مرکب ) که کاملاً راست و استوار نیست . نیم خیز. نیم خفته...
-
یک راست
لغتنامه دهخدا
یک راست . [ ی َ / ی ِ ] (ق مرکب ) مستقیم . مستقیماً. یک سر. بدون تمایل به چپ و راست . (یادداشت مؤلف ): یک راست به طرف او رفت . || بی تأمل . بی تردید.
-
right ideal
آرمانۀ راست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] فرمولدار
-
اشتقاق راست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] ← اشتقاق افزودۀ راست