کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رازی
/rāzi/
معنی
اهل ری؛ از مردم ری.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
رازی
فرهنگ نامها
(تلفظ: rāzi) (در قدیم) منسوب به ری ، اهل ری ؛ (در اعلام) لقب دانشمند و طبیب مشهور ایرانی (محمد بن زکریای رازی) ؛ ]این نام با کلمهی عربی ـ فارسی رازی به معنای بنایی و معماری هم آوا و هم نویسه میباشد[.
-
رازی
فرهنگ فارسی معین
(ص نسب .) منسوب به ری ، اهل ری .
-
رازی
لغتنامه دهخدا
رازی . (اِخ ) (دهخدا. ابوالمعالی ) از شعرای عهد سلاجقه و با حکیم سنائی و مختاری غزنوی معاصر و علو طبعش از اشعارش ظاهر و در فضل و کمال در زمان خود نادر بوده و از اشعار اوست :ماه است ترا چهره و مشک است ترا زلف سرو است ترا قامت و سیم است ترا برتا زلف و ...
-
رازی
لغتنامه دهخدا
رازی . (اِخ ) (سید...) ادوارد فاندیک مؤلف کتاب «اکتفاء القنوع عما هو مطبوع » در ص 356 آن کتاب تألیف نهج البلاغة را به سید مرتضی یا سیدرضی نسبت داده و تصور نموده که بنام نهج البلاغة دو کتابی است یکی در خطب و مکاتیب وکلمات قصار حضرت مولی علی بن ابیطا...
-
رازی
لغتنامه دهخدا
رازی . (اِخ ) آذر بیگدلی آرد: مولانا در اوایل حال بشیراز آمده و در آنجا اعتبار تمام یافته آخر بتقریب اندک اهانتی که از منسوبان معشوق دیده از آنجا دلگیر و روانه ٔ آذربایجان و عراق شده و عمری در آن دو بلاد خوش گذرانیده آخرالامر در دارالسلطنه ٔ اصفهان و...
-
رازی
لغتنامه دهخدا
رازی . (اِخ ) ادهم رازی از مردم ری است و این بیت از اوست : هرچندکه دلدار بما یار نباشدشادیم اگر یار باغیار نباشد. (تحفه ٔ سامی ص 177).رجوع به ادهم رازی شود.
-
رازی
لغتنامه دهخدا
رازی . (اِخ ) دهی است از دهستان قطور بخش حومه ٔ شهرستان خوی .واقع در 57 هزارگزی جنوب باختری خوی و 7 هزارگزی باختر ارابه رو و قطور بخوی . محلی است دره سردسیر سالم ، سکنه ٔ آن 144 تن و ساکنان آن سنی و زبانشان کردی میباشد. آب آن از رود قطور و چشمه تأمی...
-
رازی
لغتنامه دهخدا
رازی . (اِخ ) رضائی نوربخشی رازی به لیاقت و قابلیت و عذب البیانی تخم محبت خود در مزرع دلها می کاشت و در بازی شطرنج دستی داشت . این رباعی از اوست :ای کرده عبادت ریائی فن خودآراسته از لباس عصیان تن خودطوقیست بگردنت ردا از لعنت گفتم من و انداختم از گردن...
-
رازی
لغتنامه دهخدا
رازی . (اِخ ) سبزواری . شاعری پاکیزه گوی بوده و این بیت از اوست :زآتش عشق نه تنها جگرم میسوزدبسکه بگریسته ام چشم ترم میسوزد. (تحفه ٔ سامی ).و رجوع به رازی سبزواری شود.
-
رازی
لغتنامه دهخدا
رازی . (اِخ ) شاعری است که نام او در قطعه ای که در آخر دیباچه ٔ دیوان فغانی ضبط شده چنین آمده است : رسد ای کاش به رازی شرف تربیتت که بود بندگیت دولت فرخنده مآل .(فهرست کتابخانه ٔ مدرسه ٔ عالی سپهسالار ص 650).
-
رازی
لغتنامه دهخدا
رازی . (اِخ ) شیخ عبدالجباربن عبداﷲبن علی قاری رازی از اکابر علمای امامیه و فقیه ری بوده و از تلامذه ٔ شیخ طوسی متوفی در 460 هَ . ق . و قاضی ابن البراج متوفی در 481 هَ . ق . و شیخ سلار متوفی در 448 هَ . ق . بشمار می رفته و تمامی مصنفات شیخ طوسی را از...
-
رازی
لغتنامه دهخدا
رازی . (اِخ ) محمدبن ابی بکر شمس الدین ابن عبدالقادر حنفی از علمای اواسط قرن هشتم هجرت که در سال 768 هَ . ق . در قید حیات بوده است و تألیفات سودمند دارد: 1- انموذج جلیل فی اسئلة و اجوبة من غرائب التنزیل . 2- الذهب الابریز فی تفسیر الکتاب العزیز. 3- ...
-
رازی
لغتنامه دهخدا
رازی . (اِخ ) محمدبن ادریس حافظ حنظلی مکنی به ابوحاتم از اکابر علمای اهل سنت و در طبقه ٔ بخاری و نظایر وی بود و در ماه شعبان 277 هَ. ق . درگذشت و پسرش ابومحمد عبدالرحمن حافظ ملک ری نیز از اکابر علما و عرفا و در علوم متنوع بخصوص در رجال بحری بیکران بو...
-
رازی
لغتنامه دهخدا
رازی . (اِخ ) محمدبن زکریای رازی پزشک و شیمیدان بزرگ ایرانی متوفی بسال 320 هَ . ق . معروف به طبیب المسلمین و ملقب به جالینوس العرب از مشاهیر منطق و هندسه و طب و دیگر علوم فلسفه بود. در بدایت حال بمناسبت شغل زرگری که داشت به صنعت اکسیر پرداخت و در اثر...
-
رازی
لغتنامه دهخدا
رازی . (اِخ ) محمدبن عمربن حسین بن حسن بن علی . اصل وی از طبرستان بود و در ری تولد یافت و در هرات درگذشت . کنیه ٔ او ابوعبداﷲ و معروف به امام فخر رازی و فخر رازی است . رجوع به فخر رازی شود.