کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رادی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رادی
/rādi/
معنی
۱. سخاوت.
۲. جوانمردی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. جوانمردی، حریت، حمیت، فتوت، مردانگی
۲. بخشنده، کریم
۳. دلاوری، شجاعت
۴. افتاده، ساقط ≠ ناجوانمردی
دیکشنری
gentleness, liberalism, liberality, sincerity
-
جستوجوی دقیق
-
رادی
واژگان مترادف و متضاد
۱. جوانمردی، حریت، حمیت، فتوت، مردانگی ۲. بخشنده، کریم ۳. دلاوری، شجاعت ۴. افتاده، ساقط ≠ ناجوانمردی
-
رادی
فرهنگ فارسی معین
(حامص .) 1 - جوانمردی . 2 - بخشندگی . 3 - شجاعت .
-
رادی
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِفا.) ساقط ، افتاده .
-
رادی
لغتنامه دهخدا
رادی . (حامص ) جوانمردی . بخشندگی . سخاوت . (غیاث اللغات ) (تاج المصادر بیهقی ) : شاهی که بروز رزم ازرادی زرین نهد او به تیر در پیکان تا کشته ٔ او از آن کفن سازدتا خسته ٔ او از آن کند درمان . رودکی .دگر گفت کز ما چه نیکوتر است که بر دانش بخردان افسر ...
-
رادی
لغتنامه دهخدا
رادی . (ع ص ، اِ) شیر غرنده . (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
رادی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] rādi ۱. سخاوت.۲. جوانمردی.
-
رادی
واژهنامه آزاد
سخاوت
-
واژههای مشابه
-
رَادِّي
فرهنگ واژگان قرآن
رد کننده ها - باز گرداننده (در عبارت "بِرَادِّي رِزْقِهِمْ " به معني اين است که به ميزان قابل توجهي از روزيشان را بگذرند و آن را به زير دستانشان رد کنند.در اصل رادّين بوده که که نون آن به دليل مضاف واقع شدن حذف گرديده است )
-
رادی کردن
لغتنامه دهخدا
رادی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جوانمردی و بخشندگی کردن : آسمان آن سال هیچ رادی نکرد بباران . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 460). رجوع به رادی شود.
-
رادی ناکه
لغتنامه دهخدا
رادی ناکه . [ ک ِ ] (اِ) نام روغنی بدبو با بوئی زننده ... که بعهد داریوش کبیر از محلی بنام آژدریک کا نزدیک شوش از چاه استخراج میکردند و ظاهراً همان نفت بوده است . (تاریخ ایران باستان ج 1 ص 682).
-
جستوجو در متن
-
کرامت
فرهنگ واژههای سره
رادی، بزرگوار
-
Rodya Raskolnikov
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رادی راسکولنیکوف
-
راتا
فرهنگ نامها
(تلفظ: rātā) رادی (بخشندگی ، سخاوت) ، دهش ؛ (در اعلام) فرشتهای است در ایران باستان .