کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رادد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رادد
لغتنامه دهخدا
رادد. [ دُ ] (اِ) شعوری این کلمه را بهمین صورت نقل کرده است بمعنی زمین چمنزاری که پست و بلند باشد، و شعر ذیل را از فردوسی شاهد آرد : فسیله به رادد همی داشتی شب و روز در دشت نگذاشتی .اما ظاهراً مصحف راود باشد. و در فهرست شاهنامه ٔ ولف نیز راود [ وَ ] ...
-
جستوجو در متن
-
مراد
لغتنامه دهخدا
مراد. [ م َ رادد ] (ع ص ، اِ) ج ِ مُرِدّ. (اقرب الموارد). رجوع به مُرِدّ است .
-
تراد
لغتنامه دهخدا
تراد. [ ت َ رادد ] (ع مص ) از یکدیگر ردکردن . (آنندراج ). فسخ معاهده کردن و بر هم زدن معاهده . (ناظم الاطباء). فسخ کردن بیعی با رضایت طرفین . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || نزاع کردن و مجادله کردن . (ناظم الاطباء). شکوخیدن زبان در جواب . (اقرب الم...
-
متراد
لغتنامه دهخدا
متراد. [ م ُ ت َ رادد ] (ع ص ) با یکدیگر نزاع کننده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). || یکدیگر را دفع و طرد کننده ودور کننده . (ناظم الاطباء). || راضی به حل شرط. (ناظم الاطباء). راضی به فسخ بیع. (از اقرب الموارد). و رجوع به تراد شود. || آب بازگرد...
-
راد
لغتنامه دهخدا
راد. [ رادد ] (ع ص ) ردکننده . (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) : فلا راد لفضله (قرآن 107/10)؛ پس نباشد منعکننده مر فضل او را. لا راد لقضائه . (مفاتیح حاج شیخ عباس قمی ص 95 - دعای جوشن کبیر بند 67). و الراد علینا الراد علی اﷲ و هو علی حد ا...