کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راجح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
rajah
دیکشنری انگلیسی به فارسی
راجح
-
dominating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حاکم، راجح
-
مرجح
واژگان مترادف و متضاد
ارجح، اقدم، اولی، برتر، راجح
-
مفضّل
فرهنگ نامها
(تلفظ: mofazzel) (عربی) (در قدیم) برتری داده شده ، ارجح ، راجح .
-
ارجح
لغتنامه دهخدا
ارجح . [ اَ ج َ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از رجحان . راجح تر. افضل . اولی . اقدم . بهتر. خوبتر. || چربنده تر. سنگین تر. مائل تر.
-
مکروه
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] 1 - (ص .) ناپسند، زشت . 2 - یکی از احکام خمسة تکلیفی است و آن امری است که ترکش راجح و فعلش مرجوح است مانند نماز در حمام و خریدن گوشت حیواناتی که عادتاً نمی خورند، چون اسب و غیره .
-
مرجوح
لغتنامه دهخدا
مرجوح . [ م َ ] (ع ص ) چربیده . مایل گردیده . (آنندراج ). ترجیح داده شده . برتر. (ناظم الاطباء). رجحان داده . برتری داده شده . || مقابل راجح . مردود. نامقبول : سپاه صادق خان را به سلطنت مرجوح دانسته . (مجمل التواریخ گلستانه ص 285).
-
مترجح
لغتنامه دهخدا
مترجح . [ م ُ ت َ رَج ْ ج ِ ] (ع ص ) گراینده و جنبنده . (آنندراج ). جنبیده و از این طرف به آن طرف در هوا حرکت داده شده . (ناظم الاطباء). || مایل گرداننده . (آنندراج ). راجح و مایل به چربیده و فزون آمده . (ناظم الاطباء). و رجوع به ترجح شود.
-
ارجاح
لغتنامه دهخدا
ارجاح . [ اِ ] (ع مص ) دادن راجح و مائل کسی را. (منتهی الارب ). چرب سُختن . (زوزنی )، یعنی سنگین تر کشیدن در وزن . چرب دادن . (تاج المصادر بیهقی ). افزونی نهادن . چربانیدن .
-
چربتر
لغتنامه دهخدا
چربتر. [ چ َ ت َ ](ص تفضیلی ) روغندارتر. پرروغن تر. || زیادتر. (ناظم الاطباء). بیشتر. افزون تر : گرم وخشک و گرمیش چربتر از خشکی . (التفهیم ، در صفت آفتاب ). خشکیش چربتر از سردی . (التفهیم ، در صفت عطارد). || وزین تر. (ناظم الاطباء). سنگین وزنتر. سنگی...
-
ارجح
واژگان مترادف و متضاد
۱. افضل، اقدم، اولی، برتر، راجح، مرجح، مقدم، بزرگ مرتبه، بزرگوار، بلندرتبه، بلندمرتبه، سرور، شایسته، شخیص، شریف، عالیشان، عالیقدر، عزتمند، عزیز، فخیم، گرامی، گرانپایه، گرانمایه، لایق، ماجد، محترم، معتبر، معز، معزز، معظم، مفخم، مکرم، والامقام، ۲. ارزش...
-
عبدیة
لغتنامه دهخدا
عبدیة. [ ع َ دی ی َ ] (ص نسبی ) مؤنث عبدی . (اقرب الموارد). || (ع اِمص ) طاعت چنانکه کلمه ٔ عبودیت است . (اقرب الموارد). تقول هو بیّن العبدیة. (اقرب الموارد)؛ یعنی طاعت او آشکار است . || (ص نسبی ) الدراهم العبدیة؛ درهمها بود که از درهمهائی که پس از ...
-
رجح
لغتنامه دهخدا
رجح . [ رُ ج ُ ] (ع ص ، اِ) کاسه های پر از اشکنه و گوشت . (ناظم الاطباء) (آنندراج ): جفان رحج ؛ کاسه های پر از اشکنه و گوشت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || لشکرهای گران . (آنندراج ): کتائب رجح ؛ لشکرهای گران . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). لش...
-
ماتع
لغتنامه دهخدا
ماتع. [ ت ِ ] (ع ص ) دراز از هر چیز. (ناظم الاطباء). دراز و نیکو از هرچیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || میزان چرب و غالب و یا فاضل و افزون . یقال : میزان ماتع، ای راجح . || رسن نیکوتافته و محکم . || نبیذ سخت سرخ (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنند...
-
مستجمع
لغتنامه دهخدا
مستجمع. [ م ُ ت َ م ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استجماع . فراهم آمده و با هم جمع شده . (ناظم الاطباء). || خواهان اجتماع . (ناظم الاطباء). || جمعکننده و فراهم آرنده . (غیاث ). || کامل . سرآمد : فیلسوفان گفتند سندباد بر ما به فضل و علم راجح است و در م...