کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راجا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
راجا
لغتنامه دهخدا
راجا. (معرب ، اِ) راجاه ، راج معرب راجه یا مهرجاه لقب سلاطین غیرمسلمان هند. (النقود العربیه ص 134). راجه .مهاراجه . مهاراجا. و رجوع به راجه و مهاراجه شود.
-
واژههای همآوا
-
راجع
فرهنگ فارسی معین
(جِ) [ ع . ] (اِفا.) برگشت کننده ، بازگردنده .
-
راجع
لغتنامه دهخدا
راجع. [ ج ِ ] (ع ص ، اِ) زنی که شوهرش بمیرد و او بخانه ٔ مادر و پدر خود بازگردد و اما این چنین مطلقه را مردوده گویند. || مرغ که از گله ٔ خود بازگردد. || ناقه که دم بردارد. و ماده خر که دم بردارد و کمیز بطوری اندازد که آبستن نماید و چنان نباشد. (منتهی...
-
راجع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] rāje' ۱. دارای ارتباط؛ مرتبط.۲. (اسم) (موسیقی) گوشهای در دستگاههای همایون و نوا.۳. (صفت) (نجوم) [قدیمی] ویژگی ستارهای که حرکت آن برخلاف توالی بروج به نظر میرسد.〈 راجعبه: دربارۀ؛ پیرامونِ؛ مربوط به.
-
جستوجو در متن
-
Raja radiata
دیکشنری انگلیسی به فارسی
راجا radiata
-
raja
دیکشنری انگلیسی به فارسی
راجا، امیر یا پادشاه
-
rajas
دیکشنری انگلیسی به فارسی
راجاز، راجا، امیر یا پادشاه
-
راج
لغتنامه دهخدا
راج . (معرب ، اِ) معرب راجه . رجوع به راجا و راجه شود.