کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راتع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
راتع
معنی
(تِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - چراکننده ، چرنده . 2 - کسی که در نعمت و آسایش باشد.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
راتع
فرهنگ فارسی معین
(تِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - چراکننده ، چرنده . 2 - کسی که در نعمت و آسایش باشد.
-
راتع
لغتنامه دهخدا
راتع. [ ت ِ ] (ع ص ) شتر چرنده . ج ، رِتاع ، رُتَّع، رُتُع، و رتوع . (آنندراج ) (شرح نصاب و منتخب ) (غیاث ) (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
راتا
فرهنگ نامها
(تلفظ: rātā) رادی (بخشندگی ، سخاوت) ، دهش ؛ (در اعلام) فرشتهای است در ایران باستان .
-
راتا
لغتنامه دهخدا
راتا. (اِ) رادی . دهش . (فرهنگ ایران باستان از اهنودکات یسنا 33 بند 104).
-
راتا
لغتنامه دهخدا
راتا. (اِخ )فرشته ای است . (فرهنگ ایران باستان ص 96). || یکی از ایزدان است . (فرهنگ ایران باستان ص 100).
-
راطا
لغتنامه دهخدا
راطا. (اِخ ) نام طبیبی است . و صاحب الابنیة عن الحقائق الادویة مکرر از او روایت می آورد از جمله در باب لحوم در پایها (پاچه ها). (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
رتع
لغتنامه دهخدا
رتع. [ رُ ت ُ ](ع ص ) ج ِ راتع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ راتع، بمعنی شتر چرنده . (آنندراج ). رجوع به راتع شود.
-
رتع
لغتنامه دهخدا
رتع. [ رُت ْ ت َ ] (ع ص ) ج ِ راتع. (منتهی الارب ). ج ِ راتع، بمعنی شتر چرنده است . (از آنندراج ). رجوع به راتع شود.
-
رتوع
لغتنامه دهخدا
رتوع . [ رُ ] (ع ص ) ج ِ راتع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به راتع شود.
-
رتاع
لغتنامه دهخدا
رتاع . [ رِ ] (ع ص ) ج ِ راتع، بمعنی شتر چرنده . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به راتع شود. || ج ِ راتعة. (از اقرب الموارد).