کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راتبه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
راتبه
/rātebe/
معنی
= راتب
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
bursary award, scholarship, bourse 2 (fr.)
راتبه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] هزینهای که برای تحصیل در رشته یا دورهای معین به شخصی اختصاص داده شود
-
راتبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: راتبَة، مؤنثِ راتب] [قدیمی] rātebe = راتب
-
واژههای مشابه
-
راتبة
لغتنامه دهخدا
راتبة. [ ت ِ ب َ ] (ع ص ، اِ) بمعنی ثابت و به یک جا استاده و قرار گرفته مشتق از رتوب بضمتین بمعنی ثابت و ساکن شدن . (آنندراج ) (غیاث ): ان العدل اذا اصر علی ترک السنن الراتبة کان ذلک قادحاً فی عدالته . (معالم القربة)؛ یعنی همانا که شخص دادگر هرگاه در...
-
bursar, boursier (fr.)
راتبهگیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] شخصی که تأمین هزینۀ تحصیلی او بر عهدۀ دولت یا مؤسسهای معین باشد
-
راتبه خوار
لغتنامه دهخدا
راتبه خوار. [ ت ِ ب َ / ب ِ خوا / خا ] (نف مرکب ) وظیفه خوار. (آنندراج ). رجوع به راتب خوار شود.
-
راتبه خوار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی، اسم) [عربی. فارسی] rātebexār کسی که جیره و مستمری میگیرد؛ راتبخوار؛ وظیفهخوار.
-
جستوجو در متن
-
ادرارخوار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی، مجاز] 'edrārxār راتبهخوار؛ جیرهخوار.
-
اجری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی، مُمالِ اجراء] ‹اجرا› [قدیمی] 'ejri جیره؛ وظیفه؛ راتبه؛ مقرری؛ مستمری.
-
داره
فرهنگ فارسی معین
(رِ یا رَ) (اِ.) وظیفه ، راتبه .
-
شهریه
واژگان مترادف و متضاد
ادرار، راتبه، ماهانه، ماهیانه، مستمری، مشاهره، مواجب
-
راستاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹رستاد، رشتاد› [قدیمی] rāstād وظیفه؛ مستمری؛ راتب؛ راتبه؛ جیره؛ مواجب ماهیانه.
-
رستاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹راستاد› [قدیمی] rastād وظیفه؛ مستمری؛ راتب؛ راتبه؛ جیره و مواجب.
-
اجری خوار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [مٲخوذ از عربی. فارسی] [قدیمی] 'ejrixār کسی که مقرری دریافت میکند؛ اجریخور؛ جیرهخور؛ راتبهخور.