کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رابه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
أَنطَقَنَا
فرهنگ واژگان قرآن
ما رابه زبان آورد
-
أَنْعَمَهَا
فرهنگ واژگان قرآن
آن رابه عنوان نعمت داد
-
أُورِثْتُمُوهَا
فرهنگ واژگان قرآن
آن رابه ارث برديد
-
أتاحَ لَه
دیکشنری عربی به فارسی
رابه اوداد , اجازه…را به او داد , زمينه…را برايش فراهم کرد , امکان…را به او داد
-
دُوال پا
لهجه و گویش بختیاری
duâl-pâ نام شخصیتى افسانهاى که کوه و دشت رابه سرعت مىپیماید.
-
تصافح
فرهنگ فارسی معین
(تَ فُ) [ ع . ] (مص ل .) دست دادن ، دست هم رابه هنگام دیدار فشردن .
-
آژند
واژهنامه آزاد
ملات، خمیری است که فاصله میان مصالح راپر کرده،قطعات مختلف رابه هم می چسباند.
-
Chime
واژهنامه آزاد
صدای سنج ایجاد کردن ,ناقوس رابه صدا دراوردن-verb سِنج-noun
-
گوهریدن
لغتنامه دهخدا
گوهریدن . [ گ َ / گُو هََ دَ ] (مص ) یعنی چیزی رابه چیزی عوض و بدل کردن . (برهان قاطع) (آنندراج ).
-
گویانیدن
لغتنامه دهخدا
گویانیدن . [ دَ ] (مص ) خود رابه گویایی درآوردن : تَمَسلُم ؛ مسلمان گویانیدن . (ازمنتهی الارب ). || تکلف در گویندگی کردن .
-
صلقاب
لغتنامه دهخدا
صلقاب . [ص ِ ] (ع ص ) آنکه بمالد و تیز کند بعضی اسنان خود رابه بعض . (منتهی الارب ). آنکه دندان بر دندان ساید.
-
ولین
لغتنامه دهخدا
ولین . [ وِ ] (اِ) نام جوششی است که آن رابه عربی قوبا گویند. (آنندراج ) (برهان ). و آن را به هندی داده گویند. (انجمن آرا). رجوع به قوباء شود.
-
ورانداز کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص م .) (عا.) 1 - اندازة چیزی را به نظر تعیین کردن . 2 - چیزی یا کسی رابه دقت نگریستن .
-
کوچه
فرهنگ فارسی معین
(چِ) (اِمصغ .) کوی ، محل عبور و مرور. ؛ خود رابه ~ی علی چپ زدن کنایه از: خود را به نادانی و نشنیدن و بیراهه زدن .
-
تمعن
لغتنامه دهخدا
تمعن . [ ت َ م َع ْ ع ُ ] (ع مص ) خویشتن رابه انقیاد خوار و ذلیل نمودن . (از اقرب الموارد).