کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رابع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رابع
/rābe'/
معنی
چهارم؛ چهارمی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
رابع
فرهنگ فارسی معین
(بِ) [ ع . ] (ص .) چهارم ، چهارمی .
-
رابع
لغتنامه دهخدا
رابع. [ ب ِ ] (اِخ ) یکی از سلاطین پنجگانه ٔ مدیان است که بنی اسرائیل را بقتل رسانیدند. (قاموس کتاب مقدس ).
-
رابع
لغتنامه دهخدا
رابع. [ ب ِ ] (ع ص ، اِ) چهارم . چهارم کننده . (منتهی الارب ). || ربیع رابع؛ بهار بسیار فراخ با ارزانی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): سیقولون ثلثة رابعهم کلبهم . (قرآن 22/18).رابعه با رابع آن هفت مردگیسوی خود را بنگر تا چه کرد. نظامی .|| شتر نوبت آ...
-
رابع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] rābe' چهارم؛ چهارمی.
-
واژههای مشابه
-
هضم رابع
لغتنامه دهخدا
هضم رابع. [ هََ م ِ ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آخرین مرحله ٔ هضم و گوارش غذا در بدن . (یادداشت مؤلف ) : چون به اندامها رسد اندر هر اندامی گواریدنی دیگر است آن را گواریدن چهارم گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). || در تداول عام به معنی از میان رفتن و ا...
-
رکن رابع
لغتنامه دهخدا
رکن رابع. [ رُ ن ِ ب ِ ] (اِخ ) در اصطلاح طریقه ٔ شیخیه ، نامی است که به نائب خاص امام دهند ومعرفت آنان واجب است . (یادداشت مؤلف ).
-
محمد رابع
لغتنامه دهخدا
محمد رابع. [ م ُ ح َم ْ م َ دِ ب ِ ] (اِخ ) ابن اسماعیل ششمین از ملوک بنی نصر غرناطه (725 - 833 هَ . ق ). (معجم الانساب و الاسرات زامباور ص 93).
-
محمد رابع
لغتنامه دهخدا
محمد رابع. [ م ُ ح َم ْ م َ دِ ب ِ ] (اِخ ) اوچی بن ابراهیم . نوزدهمین از سلاطین عثمانی (1058 - 1099 هَ . ق ). (معجم الانساب و الاسرات زامباور ص 239).
-
محمد رابع
لغتنامه دهخدا
محمد رابع. [ م ُ ح َم ْ م َ دِ ب ِ ] (اِخ ) مستنصر. هیجدهمین از امرای بنی حفص در تونس (837 - 839 هَ . ق .).
-
مصطفی رابع
لغتنامه دهخدا
مصطفی رابع. [ م ُ طَ فا ب ِ ] (اِخ ) (سلطان ...) سی امین سلطان عثمانی از 1222 تا 1223هَ . ق . معاصر فتحعلی شاه قاجار. (یادداشت مؤلف ).
-
ام رابع
لغتنامه دهخدا
ام رابع. [ اُم ْ م ِ ب ِ ] (ع اِ مرکب ) رجوع به ام ثلاث شود.
-
بقراط رابع
لغتنامه دهخدا
بقراط رابع. [ ب ُ طِب ِ ] (اِخ ) پسرعم بقراط ثالث بود. (از ابن قفطی ).
-
جرجس رابع
لغتنامه دهخدا
جرجس رابع. [ ج ِ ج ِ ب ِ ] (اِخ ) ابن شمعون عبدالکریم . و معروف به جرجس رابع بود. او مقام بطریرک کلیسا داشت و او راست : الاعتقاد الصحیح فی تجسد السید المسیح . (از معجم المؤلفین ).
-
رابع عشر
دیکشنری عربی به فارسی
چهاردهمين , يک چهاردهم