کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رابط اردبیلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رابط اردبیلی
لغتنامه دهخدا
رابط اردبیلی . [ ب ِ طِ اَ دَ ] (اِخ ) معروف بشاه کاظم . نصرآبادی (صاحب تذکره ) که با او هم عصر بوده دیوان و شعر او را ترجمه کرده و گفته است که به هندوستان سفر کرده و دیگر از مرگ و زندگی او آگاه نیستیم و همچنین در «تذکره ٔ روز روشن ص 231» نیز آمده اس...
-
واژههای مشابه
-
connecting rod 2
میلۀ رابط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] میلهای که در امتداد میلۀ سرسوزن قرار گرفته است و ماشین سوزن را به انتهای میلۀ سوزن وصل میکند
-
match wagon
واگن رابط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] واگنی که قلابهای اتصال سر و ته آن همشکل نیست، بلکه یکی متناسب با قلابهای لوکوموتیوی است که پیش از آن قرار دارد و دیگری متناسب با قلابهای واگنی است که پس از آن قرار میگیرد
-
link volume, link load
حجم رابط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] در طراحی، حجم کل اختصاصیافته به وسایل نقلیۀ بزرگراهها یا مسافران گذری شاخهای از شبکۀ راه
-
connecting flight
پرواز رابط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] پروازی که با آن مسافر یا بار، پس از ورود به یک نقطۀ معین، با تغییر هواپیما به طرف مقصد بعدی یا نهایی اعزام شود
-
linker DNA
دِنای رابط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] قطعهای از دِنا که دو هستهتن را به یکدیگر مرتبط میکند
-
crossover 2
خط رابط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] بخش کوتاهی از خط شامل دو دستگاه سوزن که دو خط موازی را با استفاده از دو دوراهه به یکدیگر متصل میکند
-
رابط اصفهانی
لغتنامه دهخدا
رابط اصفهانی . [ ب ِ طِ اِ ف َ ] (اِخ ) نام او ملک محمدبن نورا صحاف اصفهانی نوه ٔ آقاملک کدخدا. معاصر او نصرآبادی گفته است که وی از شعر نظامی پیروی میکرده سپس شعر او را آورده و وی را ستایش کرده است همچنین در گلشن (ص 168) نیز آمده است . (ذریعه 9).
-
liaison officer
افسر رابط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] فردی که وظیفۀ او ایجاد درک مشترک و وحدت عمل میان یگانهای مختلف نیروهای نظامی یا نیروهای انتظامی و دیگر سازمانهاست
-
رابط الجأش
دیکشنری عربی به فارسی
ثابت قدم
-
push rod/ pushrod, valve push rod
میلرابط سوپاپ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] در موتورهای پایینبادامک (OHV)، میلهای که براثر چرخش میلبادامک، سوپاپها را ازطریق اسبک باز و بسته میکند
-
high camshaft engine, HC engine
موتور میلرابطکوتاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] نوعی موتور میلبادامکزیر که در آن میلبادامک بسیار نزدیک به سرسیلندر قرار میگیرد و به این ترتیب، از میلرابط سوپاپ کوتاهتری استفاده میشود
-
interneuron, connector 2, connector neuron, internuncial neuron
پییاختۀ رابط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی، روانشناسی] هر یاختۀ عصبی که حسی و حرکتی نباشد، اما یاختههای عصبی را در دستگاه عصبی مرکزی به یکدیگر متصل کند
-
connecting transport
حملونقل رابط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] جابهجا کردن مسافران از نقطهای به نقطۀ دیگر برای برقراری ارتباط میان دو وسیلۀ نقلیۀ غالباً متفاوت