کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رابط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رابط
/rābet/
معنی
۱. واسطه میان دو تن یا دو چیز؛ ربطدهنده؛ پیونددهنده.
۲. آنچه دو یا چند کلمه یا جمله را به هم پیوند میدهد.
۳. [قدیمی] راهب، زاهد، و حکیم ازدنیابریده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پیوندگر، میانجی، واسطه
برابر فارسی
میانجی، وابسته
دیکشنری
adapter, adaptor, bridge, connection, copulative, go-between, intermediary
-
جستوجوی دقیق
-
رابط
واژگان مترادف و متضاد
پیوندگر، میانجی، واسطه
-
رابط
فرهنگ واژههای سره
میانجی، وابسته
-
link 3
رابط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] پیوندی بین دو نقطۀ متوالی یا تقاطع در یک شبکۀ ارتباطی
-
رابط
فرهنگ فارسی معین
(بِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - پیوند دهنده .2 - واسطة میان دو تن .
-
رابط
لغتنامه دهخدا
رابط. [ ب ِ ] (ع ص ، اِ) راهب و مرد زاهد و حکیم از دنیا رمیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). راهب و زاهد. (اقرب الموارد). || رابط الحاش : مرد دلیر که از جا نرود. (منتهی الارب ).سخت دل و شجاع و دلیر. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || نفس رابط؛ فراخ و پهنا. ...
-
رابط
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] rābet ۱. واسطه میان دو تن یا دو چیز؛ ربطدهنده؛ پیونددهنده.۲. آنچه دو یا چند کلمه یا جمله را به هم پیوند میدهد.۳. [قدیمی] راهب، زاهد، و حکیم ازدنیابریده.
-
رابط
دیکشنری فارسی به عربی
اتصال
-
واژههای مشابه
-
connecting rod 2
میلۀ رابط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] میلهای که در امتداد میلۀ سرسوزن قرار گرفته است و ماشین سوزن را به انتهای میلۀ سوزن وصل میکند
-
match wagon
واگن رابط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] واگنی که قلابهای اتصال سر و ته آن همشکل نیست، بلکه یکی متناسب با قلابهای لوکوموتیوی است که پیش از آن قرار دارد و دیگری متناسب با قلابهای واگنی است که پس از آن قرار میگیرد
-
link volume, link load
حجم رابط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] در طراحی، حجم کل اختصاصیافته به وسایل نقلیۀ بزرگراهها یا مسافران گذری شاخهای از شبکۀ راه
-
connecting flight
پرواز رابط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] پروازی که با آن مسافر یا بار، پس از ورود به یک نقطۀ معین، با تغییر هواپیما به طرف مقصد بعدی یا نهایی اعزام شود
-
linker DNA
دِنای رابط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] قطعهای از دِنا که دو هستهتن را به یکدیگر مرتبط میکند
-
crossover 2
خط رابط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] بخش کوتاهی از خط شامل دو دستگاه سوزن که دو خط موازی را با استفاده از دو دوراهه به یکدیگر متصل میکند
-
رابط اردبیلی
لغتنامه دهخدا
رابط اردبیلی . [ ب ِ طِ اَ دَ ] (اِخ ) معروف بشاه کاظم . نصرآبادی (صاحب تذکره ) که با او هم عصر بوده دیوان و شعر او را ترجمه کرده و گفته است که به هندوستان سفر کرده و دیگر از مرگ و زندگی او آگاه نیستیم و همچنین در «تذکره ٔ روز روشن ص 231» نیز آمده اس...