کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رئیس یا مسئول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رئیس یا مسئول
فرهنگ واژههای سره
سرپرست
-
واژههای مشابه
-
رئیس خانواده
فرهنگ واژههای سره
سرپرست خانواده
-
صالح رئیس
لغتنامه دهخدا
صالح رئیس . [ ل ِ ح ِ رَ ] (اِخ ) یکی از مشاهیر دریانوردان است که بعهد سلطان سلیمان قانونی میزیست ، وی در آغاز از دزدان دریائی بود و در کشتی رانی مهارتی فراوان داشت و به جسارت و شجاعت معروف ومشهور بود. وی در سنجاق بیغا میزیست و در فتح تونس خدمات درخش...
-
رئیس جمهور
فرهنگ فارسی معین
(رَ جُ) (اِ.) شخصی که از سوی انتخاب کنندگان مسئولیت اجرایی کشور را بر عهده دارد.
-
رئیس الرؤسا
فرهنگ فارسی معین
(رَ سُ رُ ؤَ) [ ع . ] (ص مر.) سرور سروران ، مهتر مهتران .
-
رئیس الوزراء
فرهنگ فارسی معین
(رَ سُ لْ وُ زَ) [ ع . ] (ص مر.) نخست وزیر (فره )، صدراعظم ، وزیر اعظم .
-
پیری رئیس
لغتنامه دهخدا
پیری رئیس . [ ری رَ ] (اِخ ) ابن حاج محمد. مقتول بسال 962 هَ . ق . او راست : کتاب بحریه که در آن احوال بحرالروم و جزائر و مسالک و بندرگاهها را نوشته و بسلطان سلیمان عثمانی هدیه کرده است . صاحب قاموس الاعلام ترکی آرد: از کاپیتن های معروف و مشهور عصر س...
-
دشت رئیس
لغتنامه دهخدا
دشت رئیس . [ دَ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان سرچهان بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده . سکنه ٔ آن 95 تن . آب آن از قنات و محصول آنجاغلات و حبوب است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
رئیس بیهق
لغتنامه دهخدا
رئیس بیهق . [ رَ س ِ ب َ هََ ] (اِخ )ابوالحسن علی بن جمال الروساء رئیس ابوعلی حسین ، نوه ٔرئیس مظفر، پیشوای اسماعیلیه و طرفدار حسن صباح و نماینده ٔ وی در گردکوه که بسال 484 هَ . ق . بدست فدائی دامغانی کشته شد. رجوع به تاریخ بیهق ص 97 و جامعالتواریخ چ...
-
رئیس مظفر
لغتنامه دهخدا
رئیس مظفر. [ رَ م ُ ظَف ْف َ ] (اِخ ) مظفربن احمدبن قاسم ، مکنی به ابوالرضا ومعروف به مستوفی . حاکم گردکوه ، از پیروان حسن صباح بود. خواجه رشیدالدین فضل اﷲ گوید: رئیس مؤیدالدین مظفر... که خاندان او به اصفهان بود و در عهد سلطان ملکشاه آنجا صاحب خراج ...
-
رئیس موسی
لغتنامه دهخدا
رئیس موسی . [ رَ سا ] (اِخ ) ابوعمران موسی بن میمون قرطبی یهودی . از دانشمندان و احبار و فضلای یهود بشمارمیرفت . او در مصر ریاست داشت و از بزرگترین دانشمندان طب در عصر خویش بود. در علوم دیگر نیز دست داشت ودر فلسفه بخصوص سخت استاد بود. الملک الناصر صل...
-
رئیس آباد
لغتنامه دهخدا
رئیس آباد. [ رَ ] (اِخ ) دهی است از بخش ابرقو از شهرستان یزد، واقع در 7هزارگزی شمال خاوری ابرقو. سکنه ٔ آن 233 تن است . آب آن از قنات تأمین میشود و محصول عمده ٔ آن غلات و پنبه و تره بار است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10). رجوع به فرهنگ آبادیهای ا...
-
رئیس آباد
لغتنامه دهخدا
رئیس آباد. [ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خنامان شهرستان رفسنجان در 20هزارگزی شمال خاوری رفسنجان . سکنه ٔ آن 92 تن . آب این ده از قنات تأمین میشودو محصول عمده ٔ آن غلات و پنبه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8). رجوع به فرهنگ آبادیهای ایران شود.
-
رئیس آباد
لغتنامه دهخدا
رئیس آباد. [ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دابو از بخش مرکزی شهرستان آمل واقع در 14هزارگزی شمال خاوری آمل . سکنه ٔ آن 159 تن . آب رئیس آباد از رودخانه ٔ هراز تأمین میشود و محصول عمده ٔ آن برنج و صیفی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).