کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رئیس العلوم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
قاضی رئیس
لغتنامه دهخدا
قاضی رئیس . [ رَ ](اِخ ) محمدبن عبدالرحمان بن احمدبن علی نسوی ، مکنی به ابوعمرو. قاضی و فقیه است که کتابهائی در فقه و تفسیر نگاشته و در ادبیات و شعر دستی داشته است . وی درنساء خراسان متولد شد و به عراق و مصر و شام و مکه سفر کرد و از طرف طغرل بیک به ع...
-
اسطورس رئیس
لغتنامه دهخدا
اسطورس رئیس . [ ] (اِخ ) ابن الندیم گوید: ابوعزه اسقف ملکیه را کتابی است در طعن بر اسطورس و جماعتی بر این کتاب نقض نوشته اند. ابن ابی اصیبعه نام او را جزو اطبائی که در دوره ٔ فترت بین اسقلبیوس و غورس میزیسته اند آورده است . (عیون الانباء ج 1 ص 22).
-
بیری رئیس
لغتنامه دهخدا
بیری رئیس .[ ری رَ ] (اِخ ) رجوع به احمدبن احمد قرمانی شود.
-
پهلوان رئیس
لغتنامه دهخدا
پهلوان رئیس . [ پ َ ل َ رَ ] (اِخ ) نام کشتی گیری کرمانی بعهد شاه شجاع ، آنکه یمش چکجک پهلوان خراسانی را بیفکند. (تاریخ عصر حافظ غنی ج 1 ص 279).
-
خانم رئیس
لغتنامه دهخدا
خانم رئیس . [ ن ُ رَ ] (اِ مرکب ) سرپرست فاحشه خانه . رئیس فاحشه خانه . رئیس جنده خانه .
-
حسین رئیس
لغتنامه دهخدا
حسین رئیس . [ ح ُ س ِ رَ ] (اِخ ) دهی است از بخش شیب آب شهرستان زابل . واقع در 16هزارگزی شمال باختر سکوهه . ونه هزارگزی باختر شوسه ٔ زاهدان به زابل . ناحیه ای است واقع در جلگه . گرم معتدل . دارای 160 تن سکنه میباشد. فارسی و بلوچی زبانند. از رودخانه ٔ...
-
رئیس الکتاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] ra'isolkottāb رئیس کاتبان؛ سردستۀ نویسندگان؛ مهتر منشیان.
-
رئیس الوزرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] (سیاسی) [منسوخ] ra'isolvozarā رئیس وزیران؛ نخستوزیر.
-
رئیس جمهور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (سیاسی) ra'isjomhur رئیس قوۀ مجریه در کشورهای جمهوری که مدت زمامداری و حدود اختیارات آن در کشورهای مختلف متفاوت است.
-
رئیس جمهوری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] (سیاسی) ra'isjomhuri = رئیسجمهور
-
رئیس دفتر
دیکشنری فارسی به عربی
أمين المکتب
-
رئيس الأساقفة
دیکشنری عربی به فارسی
اسقف اعظم
-
رئيس الجمهورية
دیکشنری عربی به فارسی
رئيس جمهور
-
رئيس الحكومة
دیکشنری عربی به فارسی
رئيس دولت (رئيس جمهور يا نخست وزير)
-
رئيس الوزراء
دیکشنری عربی به فارسی
نخست وزير