کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رأس المال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
در رأس
فرهنگ واژههای سره
در بالا
-
راس ساعت
فرهنگ واژههای سره
سر ساعت
-
عقده ٔ رأس
لغتنامه دهخدا
عقده ٔ رأس . [ع ُ دَ / دِ ی ِ رَءْس ْ ] (اِخ ) عقدةالرأس . محل تقاطع فلک حامل و مایل قمر در سر دایره ٔ مفروضه . رجوع به عقدة و عقده و عقدتین و عقده ٔ ذنب شود : کجا ماند جهان را روشنائی چو خورشید افتد اندر عقده ٔ رأس . سنائی .بگسلد ار حد کند عقده ٔ...
-
Algol
رأسالغول
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] نخستین ستارۀ دوتایی گرفتی/کسوفی شناختهشده که قدر آن در تناوبی تقریباً 2/9 روزه، بین 2/1 و 3/4 تغییر میکند
-
isolated vertex
رأس تنها
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] رأسی از یک گراف که بر هیچ یالی واقع نیست
-
acrodromous
رأسرو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی نوعی رگبندی دارای دو یا چند رگبرگ اولین یا رگبرگهای دومین ضخیمشده که بهصورت قوسهایی همگرا به سمت رأس برگ میروند، اما در قاعده انحنا ندارند
-
Alpheratz
رأس مسلسله
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] زیرغولی از ردۀ ب9 با قدر 2/1 و فاصلۀ 100 سال نوری از زمین
-
رأس الجدی
فرهنگ فارسی معین
( ~ُ لْ ج َ دَ) [ ع . ] (اِمر.) بخشی از منطقة البروج به محاذات اول برج جدی . ورود خورشید به این منطقه برابر با اول زمستان است .
-
رأس السرطان
فرهنگ فارسی معین
( ~ُ لْ سَ رَ) [ ع . ] (اِمر.) بخشی از منطقة البروج به محاذات اول برج سرطان . ورود خورشید به این منطقه ، اول تابستان است .
-
ذومائة رأس
لغتنامه دهخدا
ذومائة رأس .[ م ِ ءَ ت َ رَ ءْ ] (ع اِ مرکب ) ذومائة شوکة. قرصعنة. و آن گیاهی است طبی .
-
راس ریواس
لغتنامه دهخدا
راس ریواس . (اِ مرکب ، اتباع ) از الفاظ مترادف است نظیر تورت مرت و خردمرد. (از فرهنگ شعوری ج 2 ورق 7). اشیاء کوچک و جزئی . مقدار نامعین و اندک . (از فرهنگ اشتینگاس ص 563). در فرهنگهای دیگر چنین ماده ای دیده نشد.
-
راس سهریه
لغتنامه دهخدا
راس سهریه . [ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) یکی از خطوط ایران قدیم که بدان منطق و فلسفه مینگاشتند و آن 24 حرف بوده و نقطه نیز داشته است . ابن ندیم در ص 21 از فهرست خود با تعریف بالا آن را در برابر راز سهریه آورده و برای آن معنی دیگر یاد کرده و مینماید ک...
-
راس عین
لغتنامه دهخدا
راس عین . [ س ُ ع َ ] (اِخ )نام شهری به دریابکر. و نسب بدان ، راسعنی باشد. (یادداشت مؤلف ). نام شهری به دیاربکر و نسبت بدان راسی باشد. (انساب سمعانی ص 243). رجوع به مراصدالاطلاع ص 184 و رأس عین و رأس العین شود. و در حومه ٔ اردبیل چشمه ای بنام سرعی...
-
راس العقرب
لغتنامه دهخدا
راس العقرب . [ س ُل ْ ع َ رَ ] (اِخ ) جای اکلیل نزد عرب . (یادداشت مؤلف ).
-
راس کوه
لغتنامه دهخدا
راس کوه . (اِخ ) دهی است از دهستان طیبی گرمسیری بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان که در هشت هزارگزی جنوب باختری لنده مرکز دهستان و 48هزارگزی شمال راه بهبهان به آغاجاری واقع است . ناحیه ای است کوهستانی ، گرمسیر، مالاریایی ، و سکنه ٔ آن 150 تن میباشد. شغل ...